Status             Fa   Ar   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  
m-hekmat.com 2002-11-05 اين مطلب هنوز مقابله و تصحيح نشده است.

جمهورى اول، جمهورى آخر


1
اظهارات خاتمى در گفتگو با سى ان ان رويداد مهمى بود. اما نه از اين جهت که گويا اين حرکت عملا راه عادى شدن مناسبات سياسى و ديپلوماتيک دولتهاى ايران و آمريکا را هموار تر کرده است. برقرارى مناسبات رسمى ميان ايران و آمريکا منوط به حل معادلات سياسى پيچيده ترى چه در خود ايران و چه در سطح بين المللى است. مساله روند صلح فلسطين، موازنه قوا ميان اعراب و اسرائيل، تعيين تکليف ارتجاع اسلامى در خاورميانه و شمال آفريقا، مساله رابطه غرب با عراق، و از همه مهمتر سرنوشت کشمکشهاى جناح هاى مختلف رژيم اسلامى، اينها معضلاتى هستند که عاقبت رابطه ايران و آمريکا به آنها گره خورده است. اهميت اظهارات خاتمى در قلمرو ديپلوماسى نيست، بلکه در جايگاهى است که در کشمکش سرنوشت ساز جناحهاى رژيم اسلامى مى يابد.
2
"پديده خاتمى" بعنوان راه خروجى براى رژيم اسلامى از يک بن بست تاريخى و نجات از يک سقوط محتوم طرح شده است. ارتجاع اسلامى خمينى- بازرگان را ٢٠ سال قبل براى جلوگيرى از پيروزى مبارزات آزاديخواهانه مردم و برقرارى يک رژيم سياسى چپ گرا که محتمل ترين نتيجه انقلاب ٥٧ تلقى ميشد از زباله دان تاريخ يک قرن قبل ايران در آوردند، تکاندند و بجان مردم و انقلاب انداختند. تا وظايفى را که رژيم شاه در آن درمانده بود به سرانجام برساند. حکومت اسلامى نقش خود را انجام داد. درست از روى ليست رژيم سابق کشت و بست و ممنوع کرد. اينها انقلاب را شکستند، اما هرگز نتوانستند خود به يک جريان حکومتى متعارف و پذيرفته شده براى جامعه ايران بدل شوند. جمهورى اسلامى وصله اى ناجور باقى ماند که بقاء روز بروز خود را تا اين لحظه با کشتار و ارعاب و بسيج همه هيولاهاى تاريخ ارتجاع، از خدا و اسلام تا ميهن و جنگ و زن ستيزى و بيگانه ترسى تامين کرده است. اما اين داستان ديگر قابل ادامه نيست. اکنون ديگر اين را فهميده اند. اينها لرزش زمين زير رژه سنگين مردم را حس کرده اند و به تکاپو افتاده اند.
3
در تمايز با جمهورى اسلامى خدا و خون و خفقان، خاتمى تصويرى از يک مشروطه اسلامى، يک جمهورى اسلامى از نوع دوم، را طرح ميکند. ادعا ميکنند که مشروطه اسلامى ميتواند نظامشان را از تعرض مردم در ببرد. اگر يک رکن اين جمهورى دوم تابع کردن جفتک پرانى هاى ولى فقيه به يک "عدالتخانه" و قانون اساسى اسلامى است، رکن ديگر آن عادى کردن روابط با غرب و آمريکا و تعديل در تصوير بين المللى رژيم بعنوان يک رژيم ضد غربى، "ياغى" و مدافع تروريسم اسلامى است. خاتمى در مصاحبه با CNN نه سياست رژيم ايران، بلکه يک رکن ديگر پلاتفرم سياسى مدافعان جمهورى اسلامى دوم را تعريف ميکند و ميکوشد پايه هاى نفوذ اين جناح را در داخل و خارج کشور تحکيم کند. اما آنچه در نسخه خاتمى شرط بقاى رژيم به حساب ميايد، براى مدافعان جمهورى اول معنايى جز از کف نهادن تنها ابزارهاى تاکنونى حفظ رژيم ندارد. اظهارات خاتمى و طرح مساله عاديسازى روابط با آمريکا جدال جناحها را به مراتب تشديد ميکند.
4
مردم ايران با علاقه تمام به اين رويدادها نگاه ميکنند، جمهورى اول رفتنى است، جمهورى دوم روياهايى خوش خيالانه بيش نيست. مردم از دل اين کشمکشها، نابودى کل رژيم اسلامى و بسته شدن پرونده ارتجاع اسلامى را جستجو ميکنند. جمهورى اسلامى اول، جمهورى اسلامى آخر است.


منصور حکمت


21
به نقل از نشريه انترناسيونال شماره ٢٦
دى ١٣٧٦، ژانويه ١٩٩٨


m-hekmat.com #1300fa.html