Status             Fa   Ar   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  
m-hekmat.com 2002-11-05 اين مطلب هنوز مقابله و تصحيح نشده است.

در زمينه فعاليت احزاب سياسى در ايران

گفتگو با راديو فرانسه


بخش فارسى راديو بين المللى فرانسه ١٦ فوريه در برنامه "زمينه ها و زمانه ها"، گفتگوئى تلفنى درباره فعاليت احزاب و تشکل هاى سياسى در ايران کنونى ترتيب داد که در آن ايرج جمشيدى روزنامه نگار مقيم تهران و منصور حکمت از جانب حزب کمونيست کارگرى ايران، شرکت داشتند. احسان منوچهرى مسئول برنامه با طرح پرسشى درباره شرايط کلى فعاليت احزاب و تشکلهاى سياسى در ايران در شرايط حاضر گفتگو را آغاز کرد و منصور حکمت در جواب به اين پرسش در نوبت خود چنين گفت: 3
منصور حکمت: آزادى احزاب به معنى آزادى احزاب موافق رژيم نيست. اصلا هر نوع آزادى يعنى آزادى مخالف خود، قائل بودن به آزادى احزاب مخالف رژيم. من اين را مى پذيرم که نفس همينکه حالا عده اى جرات ميکنند دوباره بگويند به ما آزادى بدهيد که با زبان خودمان از جمهورى اسلامى و از نظام الهى و حکومت دينى در مملکت دفاع کنيم خودش شايد پيشرفت محسوب بشود. شک ندارم مردم حتى از همين روزنه ها هم براى هل دادن بيشتر جمهورى اسلامى به لبه پرتگاه استفاده خواهند کرد. کمااينکه از انتخابات رياست جمهورى چنين نتيجه اى را بيرون کشيدند. من منکر فوايد يک چنين وضعيتى براى مردمى که مترصد عقب راندن و سرنگون کردن حکومت هستند نيستم. منتها سخن گفتن از همچنين پديده اى، يعنى ثبت نام دوستان و همکاران سابق و قديمى خود حکومت بعنوان احزاب سياسى و منتظر شدنشان براى اينکه ببينند آيا صلاحت دارند يا نه، بعنوان گشايش سياسى يا پديده اى در چارچوب مقوله آزادى، اهانت به آزادى و آزادى سياسى و آزادى احزاب و تشکلهاست. سوالى که بايد کرد اينستکه آيا احزاب سوسياليستى که معتقدند دين بايد از دولت جدا بشود و امر خصوصى مردم اعلام شود، آيا اين احزاب قادرند فعاليت علنى و قانونى داشته باشند؟ آيا احزاب و سازمانهاى طرفدار برابرى زن و مرد، کسانيکه معتقدند دست اسلام بايد از زندگى زن ايرانى کوتاه بشود، امروز قادرند در ايران فعاليت بکنند؟ آيا حزبى که معتقد باشد فرهنگ مقيد شرقزده و اسلامى نبايد زندگى جوانان مملکت را در چنگال خودش بفشارد قادرند آنجا فعاليت بکنند؟ حقيقت اينستکه امروز آزاديخواهى، سوسياليسم، دفاع از کارگر، دفاع از زن، دفاع از حقوق کودک، دفاع از يک جامعه غيرمذهبى و سکولار، دفاع از آزادى انديشه، آزادى انتقاد غيرقانونى است در ايران و با اعدام پاسخ ميگيرد.
4
احسان منوچهرى: با اشاره به سخنان ايرج جمشيدى در اين مورد که مردم ميان ممکن و ناممکن تمايز ميگذارند از منصور حکمت پرسيد از نظر شما آيا بايد در انتظار آزادى کامل بود يا بايد با نوعى فعاليت حتى محدود در راه گسترده تر کردن آزاديها تلاش کرد؟
5
منصور حکمت: هيچ حزب سياسى نيست که از کوچکترين روزنه براى گسترش فعاليت خود استفاده نکند. مردم ايران زيرکى بخرج دادند که تا اينجا اين شکافها را به رژيم تحميل کرده اند. ببينيد رژيم اسلامى يک رژيم از اساس ضد آزادى است. نفس اينکه رژيمى منشاش اسلام است يا الله يا هر پديده فوق بشرى و نه مردم بنا بر تعريف بمعنى آزاد نبودنش است. حرفهاى آقاى جمشيدى راجع به ممکنات مرا ياد حرفهاى طرفداران مسالمت در سال ١٣٥٦ مياندازد. يک سال بعد معلوم شد که اتفاقا ممکن ترين چيز در سال ٥٧ ناممکن ترين چيز سال ٥٦ بود. ما چشممان را بر مبارزه براى تغيير حتى تغييرات جزئى نبسته ايم، و من البته حق ميدهم به آقاى جمشيدى و هر کس ديگر که در ايران است که اينطور سربسته و ديپلوماتيک حرف بزند، منتها بعنوان کسى که اين محظور را روى خودش ندارد، منى که در اروپا نشسته ام و فعلا از اين جماعت در امانم ميتوانم بگويم آزادى حقه مردم ايران بسيار چيز فراترى است. چرا مردم ايران حقشان مثل مردم فرانسه نيست؟ چرا، چون شرقى هستيم؟ چون اسلام آنجا قدرت دستش افتاده؟ از من نخواهيد که بعنوان يک سوسياليست بيايم بگويم آها خيلى خوب شد حالا آقاى خاتمى ميتواند به مردم ايران لبخند بزند! درست است که هنوز در ايران عشاق را سنگسار ميکنند، درست است که هر روز بجرم حرف زدن آدمها را اعدام ميکنند، درست است که هنوز زن در آن جامعه آدم محسوب نميشود ولى در عوض آقاى خاتمى به روزنامه نگاران ما لبخند زده. اين بنظر من شرط وفادارى به حقيقت نيست.
6
احسان منوچهرى: چه هنگام ميتوان گفت که آزادى احزاب در اين کشور وجود دارد؟
7
منصور حکمت: من گفتم آزادى احزاب براى احزابى که موجوديت رژيم را زير سوال ببرند يا حتى کمتر از اين واقعا منتقدين جدى باشند الان وجود ندارد و بخصوص تعجب ميکنم که دوست ما به مقوله ضمانت اجرائى اصلا توجه نميکند. ضمانت اجرائى آزادى اين احزاب چيست؟ فرض کنيد ثبت کردند خودشان را و روزنامه چاپ کردند، پس فردا اگر گرفتندش گفتند جاسوس آمريکا هستى دستش به کجا بند است؟ چه مکانيسمى در جامعه هست که از آن حزبدار بيچاره اى که حالا باورش شده فکر کرده حزب تشکيل داده و ميتواند حرفش را بزند دفاع خواهد کرد؟ راجع به آن سى ميليون راى (اشاره به صحبت جمشيدى در مورد آراء انتخابات رئيس جمهور) اجازه بدهيد من يک نکته را بگويم. سى ميليون راى آوردند کانديداهاى مجاز و دولتى که چهار تا بيشتر نبودند. حال حزب کمونيست کارگرى به کنار، واقعا بنظر شما اگر براى مثال توده اى ها نماينده خودشان را داشتند ميرفتند به آقاى خاتمى راى ميدادند؟ و اگر سلطنت طلبها نماينده خودشان را داشتند باز ميرفتند به آقاى خاتمى راى ميدادند؟ اگر احزاب کردستان ميتوانستند نماينده داشته باشند ميرفتند به آقاى خاتمى راى ميدادند؟ فکر ميکنيد سازمانهاى زنان اگر نماينده صريحترى براى مطالبات زنان داشتند ميرفتند به آقاى خاتمى راى ميدادند؟ اين سى ميليون راى ثبت شده به اسم آقاى خاتمى بخاطر اينکه مردم فهميدند اگر به ايشان راى بدهند رژيم را به عقب رانده اند و دچار مشکل کرده اند. معنى اش اين نيست مردم به آقاى خاتمى بعنوان پرچمدار مطالبات و حقوق و آرمانهايشان راى داده اند. در يک شرايط آزاد، سه ماه بگذاريد احزاب فعاليت بکنند تا ببينيد مردم به کى راى ميدهند. من در اين شک ندارم که مردم جمهورى اسلامى را بشدت به عقب رانده اند و گشايش براى خودشان ايجاد کرده اند، ولى بنظر من حرف واقعى که بايد به مردم زد اينستکه اين مسير را ادامه دهيد. توهم نداشته باشيد به هيچ جناحى در حکومت اشکال اين حکومت اين نيست که خوبهايش سر کار نيستند. اشکال اين حکومت اينست که سر کار است.
8
من فکر ميکنم تاريخ و جامعه را کسانى جلو ميبرند که پرچمهاى روشنى جلو مردم ميگيرند و به آنها انتخاب ميدهند. بطور واقعى مردم ايران احتياج دارند بدانند به کجا ميروند. اگر اين مردم بناست در مقاطع تعيين کننده اى بيايند به صحنه و آن ضمانت اجرائى باشند که آقاى جمشيدى ميخواهد، بايد گول نخورده باشند و توهم نداشته باشند. بايد بدانند در عين اينکه الان به خاتمى راى داده اند، ولى پيروان خاتمى نيستند، وگرنه با نشستن خاتمى آنها هم مى نشينند. مردم بايد فراتر از خاتمى را هم ببينند، فردا را ببينند. که واقعا اينطور هم هست. بنظر من مردم ميدانند چه ميخواهند، مردم ميدانند جمهورى اسلامى يک ناهنجارى بوده به پيکر جامعه شان بايد سريعتر گذراندش، تمامش کرد و اين را راهى ميدانند که به آنجا ختم ميشود. بنابراين اگر اين را ميدانند، تاکيد بر اينکه آرى اين راه بايد به آنجا ختم بشود فقط اين جنبش را قويتر ميکند. بحث بر سر اين است که من چه نظامى ميخواهم آقاى جمشيدى چه نظامى ميخواهد بعنوان يک آرمان بعنوان يک اصل، نه اينکه چه چيزى براى ما ايرانيهاى توسرى خورده امروز مقدوره، و برويم خدا را شکر کنيم که همين را جلوى ما انداخته اند.

9
به نقل از نشريه ايسکرا شماره ٢
٢٩ اسفند ١٣٧٦ -٢٠ مارس ١٩٩٨


m-hekmat.com #1310fa.html