m-hekmat.com 2002-11-05 اين مطلب هنوز مقابله و تصحيح نشده است.
درباره تحولات اخير در اوضاع سياسى ايران
مصاحبه با راديو همبستگى استکهلم (وابسته به راه کارگر)
2
راديو همبستگى: آقاى حکمت سوال اول ما در رابطه با حوادث ايران در هفته گذشته بويژه، مساله آزادى کرباسچى، مساله تظاهراتى که در ايران شد و بطور کلى ماجراى تضاد بين دو جناح است. چشم انداز آينده تان براى مسائل سياسى ايران چيست، روند آتى را چگونه مى بينيد؟
3
منصور حکمت: خيليها رويدادهاى ايران را در چارچوب يک دو قطبى خامنه اى - خاتمى يا جناح راست و جناح خاتمى مى بينند. ما از قبل تاکيد کرده ايم که اين سه طرف دارد، يک طرفش مردم هستند. مردم از هر دو اين جناحها و از کليت رژيم اسلامى بيزارند و اينکه براى مثال به خاتمى راى دادند يا از پيش افتادن خاتمى استقبال کردند بخاطر اينستکه ميدانند اين روند احتمالا ميتواند به قدرتگيرى مردم و عقب نشستن و نهايتا کنار رفتن جمهورى اسلامى کمک کند. وقايع اخير هم همين را تاييد ميکند. وضعيت خيلى نمونه وار است: رژيمى که مردم ازش بيزارند، رژيمى که آلترناتيو اقتصادى و پاسخ اقتصادى ندارد و با توجه به مسائل جديد اقتصاديش بشدت در منگنه قرار گرفته، بعلاوه رژيمى که جناحهاى داخلى اش به جان هم افتاده اند، اين يعنى نسخه نمونه اى براى برخاستن مردم و تعويض و سرنگون کردن رژيم. بنظر من اين روندى است که شروع شده، اينکه در طول اين روند چند بار چه کسانى دست بالا پيدا ميکنند، کودتا ميکنند، ضدکودتا ميکنند، گشايش سياسى بوجود ميآيد، حزب الله به ميدان ميريزد، چيزهائى است که بايد در روند اوضاع بطور مشخص نگاه کرد و ديد در هر مرحله چه اتفاقى ميافتد. اين اتفاقى جبرى است که کشمکشها بين جناحهاى حکومت ادامه دارد و مردم از تک تک آن براى گسترش امکانات خودشان و باز شدن فضاى سياسى اى که روبرويشان هست استفاده ميکنند تا روزيکه واقعا اين قدرت را پيدا کنند که اين رژيم را بيندازند.
4
راديو همبستگى: در رابطه با تظاهراتى که روز سه شنبه برگزار شد نظرتان چيست؟ اگر مشخصا منظورم را بخواهم بيان کنم اينستکه بنظر شما آيا مردم ميبايست در اين تظاهرات شرکت ميکردند؟ آيا حزب شما فراخوان ميداد که مردم در اين تظاهرات شرکت کنند؟
5
منصور حکمت: منظورتان از تظاهرات سه شنبه دقيقا کدام است؟
6
راديو همبستگى: تظاهراتى که قبل از آزادى کرباسچى برگزار شد، اول دانشجويان در حقيقت فراخوان داده بودند به اين تظاهرات، بعد دانشجويان فراخوانشان را پس گرفتند، و آقاى خاتمى هم اعلام کرد که تظاهرات نبايد انجام بشود اما تظاهرات با شرکت هزاران نفر انجام شد.
7
منصور حکمت: بعنوان يک حزب سياسى واضح است که ما پشت سر هيچ تظاهراتى که براى مثال توسط انجمن دانشجويان مسلمان يا فلان جناح رژيم يا فلان جناح حاشيه رژيم ... (ر. ه. - دانشجويان پس گرفته بودند) بله، بهر حال اگر تظاهرات خودبخودى باشد هر آدم آزاديخواهى فکر ميکنم در آن شرکت ميکند. هر کسيکه مخالف رژيم باشد در يک همچنين فضائى سعى ميکند اعتراض کند، ولى فرق هست بين موضع يک شخص، موضع کسيکه براى مثال در تهران زندگى ميکند، با موضع يک حزب سياسى. ما فراخوان آن تظاهرات را واضح است نداده بوديم و هرکس ديگرى هم داده بود بعنوان حزب سياسى شرکت نميکرديم ولى بعنوان آحاد شهروندان مملکت در همه اعتراضات عليه رژيم حتما حضور پيدا ميکنيم.
8
راديو همبستگى: بطور کلى شما فکر ميکنيد که در شرايط فعلى ايران، مردم چطور ميتوانند در ماجراها شرکت داشته باشند بدون اينکه به دامن اين يا آن جناح آويزان بشوند؟
9
منصور حکمت: مساله هويت سياسى اى است که مردم در اين جنبش بخود ميگيرند و اين را ميشود از انتظاراتشان و شعارهايشان فهميد. يکى اين جنبه است يعنى اينکه مردم چه ميخواهند و با زبان خودشان ميگويند چه ميخواهند، اما واضح است فشارى روى مردم سنگينى ميکند از اين نظر که بايد طورى حرف بزنند که امکان به زبان آوردن آن کلمات در آن مملکت باشد و حتما سربسته تر از انتظار واقعى شان حرف ميزنند. مثلا دخترى که در تهران ميگويد: با آقاى خاتمى يا بى آقاى خاتمى زنان بايد در اين مملکت به برابرى دست پيدا کنند و اين محدوديتها از رويشان برداشته شود، دارد حرفش را ميزند. ميگويد من با خاتمى نيستم، از رژيم جمهورى اسلامى دل خوش ندارم، ميگويد اين مبارزه تا وراى باصطلاح مواضع خاتمى يا پديده اى به اسم خاتمى ادامه پيدا ميکند تا وقتيکه زنان آزاد بشوند. اين يک نوع بيان استقلال مردم است. استقلال اقشارى که در مملکت تحت ستم هستند. در ادامه، واضح است که مردم با حضورشان در تظاهراتها يا حرکتهاى سياسى معينى که احزاب مختلف فراخوان ميدهند نشان ميدهند از چه کسى دفاع ميکنند. ولى اين هنوز زود است. هنوز احزاب سياسى واقعى که تمايلات مردم را بيان بکنند آزاد نيستند، امکان فراخواندن ميتينگ و تظاهرات ندارند. اين در ادامه رخ ميدهد ولى در اين مرحله، بنظر من، مهم نگاه کردن به اينستکه مردم چقدر از محدوده قاعده ها و نرمهايى که جناحها جلورويشان ميگذارند، و فرجه اى که به آنها ميدهند فراتر ميروند و آنها را ميشکنند، نمونه اش همين حرکتى است که شما گفتيد، و بخصوص خودشان را چگونه بيان ميکنند، با چه جملاتى، چه فرمولبنديهايى و چه شعارهايى. تا همينجا، بنظر من، مثل روز روشن است در جامعه ايران که مردم شعارهاى جناح معتدل رژيم را نمى پذيرند، به آن بسنده نميکنند و همين اتفاقات روزهاى اخير جواب ردى است به کسانى که معتقدند مردم بايد بروند پشت پرچم خاتمى، جواب رد به خاتمى چيهاى اپوزيسيون است.
10
راديو همبستگى: آقاى حکمت در همين تظاهرات، انصار حزب الله، و چماقداران ولايت فقيه در حقيقت، آمدند و به اين تظاهرات حمله کردند، خيليها زخمى شدند، حدود ٢٠٠ نفر دستگير شدند، گارد ضدشورش وارد شد و دانشجويان و مردمى که در اين تظاهرات شرکت داشتند را کتک زدند. ميخواستم ببينم شما اين چماقداران را که ببهانه افشاگرى، اين مراسم را بهم زدند و ملت را کتک زدند، محکوم ميکنيد؟ طرفدار آزادى تجمع هستيد يا نه؟
11
منصور حکمت: مسلم است، اينطور است، بنظر من اين سوال پرسيدن ندارد. اين سمبل کاراکتر ارتجاعى جمهورى اسلامى است.
12
راديو همبستگى: بله، با توجه به اينکه شما اين مساله را مطرح ميکنيد، آيا فکر نميکنيد اين مساله در تناقض قرار ميگيرد با اينکه دوستان شما در هامبورگ در ١٣ فوريه سخنرانى عبدالکريم سروش را برهم زدند؟
13
منصور حکمت: وقتيکه شما آن سوال اول را پرسيديد حدس زدم ميخواهيد بياييد اينجا، اجازه بدهيد...
14
راديو همبستگى: پس ديگر معلوم است خيلى سياستمداريد آقاى حکمت
15
منصور حکمت: نخير، شما زيادى سياستمداريد. ببينيد وقتى شاه با کارتر جلو کاخ سفيد صحبت ميکرد دانشجويان ايرانى آنجا اعتراض کردند و گاز اشک آور در شد و اشک شاه در آمد، اين نشاندهنده عدم اعتقاد کنفدراسيون آن موقع به آزادى بيان نبود. داشتند اعتراض ميکردند. آزادى بيان يعنى آزادى اعتراض و انتقاد. رفقاى ما بقصد بهم زدن جلسه سروش نرفتند. جلسه سروش ميتوانست ادامه پيدا کند که کرد. آقاى سروش آزادى بيانش را در رابطه با دولت آلمان بدست آورده بود يعنى به او اجازه دادند فعاليت کند و حرف بزند. اگر دقيقا کسانيکه به اين اعتراض ميکنند ميخواهند آزادى بيان ما تامين نباشد. آزادى بيان فقط به معنى آزادى گفتار نيست، به معنى آزادى هر نوع ابراز وجود سياسى است. آزادى حرف زدن، تظاهرات کردن، جيغ زدن، پرچم بلند کردن، افشاگرى کردن. اگر کسى به آزادى بيان معتقد است، - و بنظر من اين دوستان ما عادت کرده اند کمونيستها هميشه در زندان باشند - اگر کمونيستها بيرون باشند، در خيابان باشند، پرچم بياورند و بگويند آقاى سروش کسى است که به دانشگاهها حمله کرده (شما بيانيه بهمن شفيق را بخوانيد، خودش يکى از دانشجويان مبارزى بوده که آن شب از ترس طرفداران آقاى سروش در سنگر بوده چون ميترسيدند به دانشگاه حمله کنند) اگر کسى بيايد اين را بگويد و جلسه آقاى سروش بهم بخورد، اين نقض آزادى بيان آقاى سروش نيست. آزادى بيان يعنى دقيقا همين. يعنى شما بتوانيد برويد جلسه کسى، بلند شويد و حرفتان را بزنيد. اين آقاى سروش است که تحمل آزادى بيان ما را ندارد، نه برعکس. آقاى سروش از آلمان اجازه گرفته، رفته صحبتش را کرده، ما کاريش نميتوانستيم بکنيم و نخواستيم هم بکنيم. بنظر من يک رگه باصطلاح مسالمت جوئى عجيب غريبى در بخشهائى از اپوزيسيون ايرانى در خارج رشد کرده که ديگر اگر فردا براى مثال کارگران دم کارخانه پيکت بکنند اينها صدايشان در ميآيد که يعنى چه؟! اينکه آزادى و حقوق مدنى کارفرما سلب شد! آقاى سروش حرفهايش را از تريبونهاى رژيم زده، در مراسمهاى مختلف زده، يک جا هم يک عده کمونيستى که قربانى دادند، يک عده کمونيستى که نماينده حقوق از کف رفته در آن جامعه هستند بلند ميشوند به عموم آلمانيها و ايرانيهايى که توى آن جلسه نشستند يادآورى ميکنند که آقاى سروش چکاره است. آقاى سروش اگر ميخواهد جلسه بگيرد بايد تاب اين را هم داشته باشد. اگر آقاى سروش بيايد و بگويد آقا جان من اشتباه کردم، من ابزار دست انقلاب فرهنگى و ايدئولوگ انقلاب فرهنگى و خمينى بودم، درست است حمله به دانشگاه را ما سازمان داديم، معذرت ميخواهم و بعد حقوقى که آن مدت گرفته را بريزد به حساب قربانيان آن ماجرا، واضح است مردم بيشتر تحملش ميکنند.
16
راديو همبستگى: اما نکته اى که اينجا مطرح است اينستکه در اطلاعيه کميته حزبى شما در هامبورگ، ازجمله نوشته شده که ما حقشان را کف دستشان گذاشتيم و بعد بنظرم فرق هست بين اينکه مساله افشاگرى مطرح باشد تا اينکه به شيوه انصار حزب الله و الله کرم ها رفتار کرد...
17
منصور حکمت: شما با اين حرفتان بنظر من داريد جبهه ميگيريد، کى گفته به شيوه الله کرم رفتار کردند...
18
راديو همبستگى: نه من دارم يک سوال را مطرح ميکنم...
19
منصور حکمت: نه نه اين سوال نيست، اين جوابى است که شما داريد ميدهيد، بفرمائيد
20
راديو همبستگى: اجازه بدهيد من مطرح بکنم بعد باهم صحبت ميکنيم
21
منصور حکمت: خواهش ميکنم
22
راديو همبستگى: يعنى مثلا الله کرم يا انصار حزب الله هم وقتيکه فرض کنيد خانم سيمين بهبهانى ميخواهد در ايران صحبت کند، ميروند سيم بلندگو را قطع ميکنند، چراغها را خاموش ميکنند، يا ميروند يک جائى شعار ميدهند، بهر حال قصد بهم زدن دارند نه قصد افشاگرى. اگر مساله قصد افشاگرى باشد ميشود اعلاميه پخش کرد ميشود يک لحظه بلند شد صحبت کرد و نشست و اينطور خيلى بهر حال شيوه دمکراتيک ترى خواهد بود. بنظر شما اينطور نيست؟
23
منصور حکمت: آزادى بيان يعنى دقيقا همين که راديوى شما تعيين نکند که ما چطورى افشاگرى کنيم. آزادى بيان يعنى ما تعيين ميکنيم چطور افشاگرى کنيم. اگر فردا وسط فرضا تل آويو يا اورشليم يکى صندلى بگذارد و شروع کند مثلا از اقدامات هيتلر براى اردوگاههاى مرگ دفاع کند حتما عده اى جمع ميشوند و ميگويند حرف نزن، اين چه کاريست ميکنيد؟ ايشان نميتواند اعتراض کند که ببينيد آزادى بيان من سلب شد. از نظر حقوقى آزادى بيان بحثى است در رابطه با دولت، قدرت سياسى و اتوريته حاکم در جامعه. اينکه همسايه به حرف همسايه اش اعتراض کند، نقض آزادى بيان او نيست، بروز آزادى بيان خودش است. تصويرى که شما از آزادى بيان ميگيريد اين است. اگر واقعا راديو شما و دوستانى که دارند اداره اش ميکنند دلسوز آزادى بيان هستند چرا نميآيند به اين اعتراض کنند که رفيقى از ما که پا شد در جلسه سروش حرف زد توسط باديگاردهاى سروش کتک خورد؟ چرا شما اين را نميگوئيد؟ اينکه خيلى ساده شما تصميم گرفته باشيد يک حزب کمونيستى را، يک سازمان چپگرائى را، که از آزادى بى قيد و شرط وقتى دفاع ميکرد که هنوز در خيلى از سازمانهاى چپ مد نبود و ميگفتند شما ميخواهيد نشريه ميزان بازرگان را باز نگهداريد، اگر شما بخواهيد اين حزب را به همين سادگى، بخاطر آکسيون سياسى و افشاگرانه اش عليه يکى از مقامات رژيم با الله کرم مقايسه کنيد، اينها همه نشان ميدهد که اپوزيسيون ايران به چه قهقرائى دارد ميرود. بنظر من بايد آبى به صورتتان بزنيد، يک ذره از يک ارتفاعى به دنيا نگاه کنيد، به خودتان بياييد. درست نيست اين روش. (سکوت) الو هستيد؟
24
راديو همبستگى: بله بله، صداى من قطع بود. براى اينکه ما بحث را بکشانيم به جاى اولى که بوديم، اميدواريم که ما بتوانيم در رابطه با اين موضوع بعدا گفتگوهاى بيشترى داشته باشيم ...
25
منصور حکمت: بگذاريد يک نکته را بگويم. ما حتى ممکن است جلسه کسانى را بهم بزنيم. اگر فردا آقاى لاجوردى از تهران بيايد خارج راجع به شيوه اسلامى ارشاد زندانيان جلسه بگذارد ما جلسه اش را بهم ميزنيم، سيم ميکروفونش را هم ميکشيم، متوجه ايد؟ هيچ ايرادى هم تو اين نمى بينيم. مبارزه سياسى در جريان است آخر. شما فردا ناسلامتى قرار است در اين مملکت شايد قيام کنيد يا شايد خيلى هايتان از اين ايده دست کشيده ايد. من نميدانم.
26
راديو همبستگى: آقاى حکمت در رابطه با مسائلى که در حال حاضر در ايران هست، بحث بر سر اينست که رژيم جمهورى اسلامى منزوى تر از هميشه است، خيلى ها موافقت دارند با اين مساله، از طرف ديگر بعضى ها مطرح مى کنند که وضعيت اپوزيسيون تعريفى ندارد بخصوص اپوزيسيون چپ خيلى پراکنده و ضعيف است و تا حال نتوانسته که مهر خودش را در حوادث بکوبد. اين نظر بعضى هاست که مطرح ميکنند. با توجه به همه اينها سوال من اين است که با اين وضعيت، خطر چند پاره شدن ايران يا بطوريکه شما در يکى از مقالاتتان مطرح کرده ايد، يوگسلاويزه شدن ايران وجود ندارد؟
27
منصور حکمت: احتمالى که وجود دارد و دقيقا به نظر من جريانات طرفدار خاتمى، جريانات طرفدار باصطلاح جامعه مدنى، کسانيکه مى خواهند عکس العمل مردم را محدود بکنند و سوق بدهند پشت سر يکى از جناحهاى موجود خود حاکميت، به آن خدمت ميکنند، اين است که مردم بطور مستقل و با شعارهاى آزاديخواهانه شان در جامعه و سياست شرکت نکنند. اگر اينطور بشود، ايران در درجه اول صحنه جنگ جناحهاى حاکميت ميشود و اين خطر اصلى است. يوگسلاويزه شدن يک رنگ ملى و قومى دارد که بنظر من در ايران صورت نمى گيرد. در ايران بيشتر حالت لبنانيزه شدن ممکن است وجود داشته باشد يا مثل سومالى شدن البته نه براى مدت طولانى. سناريوى سياهى که من از آن صحبت کرده ام رنگ ملى ندارد ولى اين خطر وجود دارد که جريانهاى از نظر سياسى گانگستر، جرياناتى مثل خود جناحهاى حکومت اسلامى، جرياناتى که پايبند به هيچ اصول سياسى اى نيستند، جرياناتى که منفعت هاى گروهى خاصى را دنبال مى کنند، در مقابل باصطلاح منفعت اجتماعى که مردم از آن حرف ميزنند، اينها دست بالا پيدا کنند. اينکه چپ متحد نيست و چپ باصطلاح حضور ندارد، من نماينده اپوزيسيون چپ نيستم و فقط حق دارم از طرف خودم و حزب سياسى خودمان حرف بزنم، ما بعنوان کمونيست در اين فضا سعى ميکنيم از چنين شرايطى ممانعت کنيم. بنظر من احتمال اين خطر وقتى وجود دارد که مردم يک بار ديگر بازيچه سياستمداران طبقه حاکم بشوند. مردم سياهى لشکر باندهاى سياسى - نظامى اى بشوند که الان توى حاکميت هستند و فردا با هم نمى سازند، و وقتى اين باندها به جان هم بيفتند آن وقت شما فاشيستهاى عظمت طلب آريائى نژاد و مذهبيان جور ديگر را هم به صحنه اضافه کنيد، بلبشوئى که پيش مى آيد مى تواند خطرناک باشد. شرط (جلوگيرى از) آن به نظر من اين است که از الان شعارهاى مردم شعارهايى مستقل از حکومت و اين جناحهاى باصطلاح گانگستريم سياسى که در مملکت حکومت ميکنند، باشند؛ شعارهايى مبتنى به يک جامعه آزاد و برابر باشند. به درجه اى که خواستهاى آزاديخواهانه مردم از فيلترهاى باصطلاح سکتاريسم گروههاى حاکم در کشور يا سکتاريسم احزاب غيراجتماعى بگذرد، به آن درجه خطر هست ولى اگر مردم مستقلا در صحنه باشند بنظر من خطر آن کمتر است. چپ چکار ميکند؟ به نظر من متاسفانه چپى که امروز داريم مى بينيم، چپ غيرقانونى، باصطلاح چپ راديکالتر، اين ظرفيت تاريخى اجتماعى را از خودش نشان نمى دهد و به نظر من همين دنباله روى اش از مباحثات جناح معتدل خود حکومت و دادن ابتکار عمل به امثال سروش و خاتمى و کرباسچى و اينها خود گواه اين است که نقشى ايفا نخواهد کرد.
28
راديو همبستگى: اما با توجه به اين نظرات شما آيا آقاى خاتمى با توجه به آن بحث سناريوى سفيد و سياه شما در بخش سناريوى سفيد جا نمى گيرد؟ چون او هم با تجزيه ايران مخالف است و ميخواهد از طريق يک رفرم هايى در حقيقت مانع فروپاشى کشور بشود.
29
منصور حکمت: بنظر من کشور در صورت وجود حکومت مذهبى بر آن، تا يکى دو سال ديگر وارد قهقراى عظيمى ميشود که هيچکس جلودار آن نيست. شرط لازم براى اجتناب از سناريو سياه برچيده شدن دست مذهب از حکومت و قرار گرفتن اختيار قدرت سياسى به دست نهادهاى برگزيده خود مردم است. آقاى خاتمى يکى از طرفداران قانون اساسى جمهورى اسلامى است. ايشان پيرو خمينى است. ايشان رئيس جمهور حکومتى است که همين الان در آن همه ما، من و شما و بقيه غير قانونى هستيم و اگر من و شما الان پا شويم برويم ايران آنها من و شما را اعدام ميکنند. اين آقاى خاتمى است. آقاى خاتمى ممکن است هر چيزى از دهنش در بيايد و هر پنجشنبه يک بار يک چيزى بگويد. ولى من و شما بعنوان شخصيت هاى سياسى که اميدوارم يک درجه اى مردم به حرفهايمان گوش ميکنند، موظفيم حقيقت پشت سر خاتمى را برايشان توضيح بدهيم. خاتمى همانقدر شخصيت و آينده ايران است که آقاى بنى احمد شخصيت و آينده بعد از شاه بود. يعنى هيچ. جامعه به سرعت از اينها فراتر مى رود. مشکل خاتمى اين نيست که به سناريوى سياه يا سفيد تعلق دارد، که به نظر من بخشى از اين سياهى بيست ساله و سياهى آينده آن مملکت است، مشکل او اين است که بسرعت به آينده اين مملکت بيربط مى شود. کاراکترهاى سياسى، شخصيت هاى سياسى آينده ايران را به نظر من الان بايد در چند طيف جستجو کرد: احزاب انقلابى بيرون حکومت، احزاب چپ و همينطور احزاب راست بيرون حکومت و همينطور جناحهاى باصطلاح مسلمانى که از حکومت بيرون ميزنند. جدال بين اينها بنظر من تعيين کننده است. خاتمى به همان سرعتى از متن رويدادهاى آينده محو مى شود که شعرائى که در شب شعر انستيتو گوته شعر خواندند، يا آقاى حاج سيد جوادى که شبنامه مى نوشت، يا آقاى بنى احمد که در مجلس اعتراض مى کرد. به همان سرعت خاتمى هم محو ميشود. خاتمى شخصيت بسيار گذرائى در تاريخ ايران است.
30
راديو همبستگى: ... دوستى سوال کرده که حکومتى که حزب کمونيست کارگرى ميخواهد آيا به سرمايه دار، مذهبى و سلطنت طلب اجازه فعاليت و تشکيل حزب خواهد داد؟
31
منصور حکمت: جوابش يک کلمه است، بله. در برنامه حزب کمونيست کارگرى، يک دنياى بهتر، به روشنى آمده جواب اين مثبت است.
32
راديو همبستگى: آقاى حکمت دوست ديگرى سوال کرده که احزاب واقعى هنوز وجود ندارند و پرسيده اند که بطور مشخص به نظر شما احزاب و نيروهاى سياسى واقعى چه کسانى هستند؟ و در ادامه سوال کرده احزاب و سازمانهاى انقلابى ايرانى که بايد سرنوشت را بدست بگيرند بنظر شما چه کسانى هستند؟
33
منصور حکمت: دعوت ميکنم اين دوستمان، مقاله کوتاهى در ايسکراى شماره ٣ بنام "زير حجاب اختناق" دارم، لطف کند بخواند، دقيقا راجع به همين موضوع است. صحنه سياسى کنونى ايران، واقعيات سياسى باصطلاح سازمانى را مخدوش ميکند. چون بخش زيادى از احزاب غيرقانونى اند و در خارج هستند، اين تصور را پيش مى آورد که نيروهاى سياسى دخيل در جامعه ايران، آنهايى هستند که ما امروز در صحنه سياسى ايران مى بينيم. هميشه اين مساله ناظرين را در مورد دولتهاى استبدادى و سرکوبگر به اشتباه مى اندازد، چون وقتى اين دولتها شروع به فروپاشى ميکنند، مى بينند نيروهائى پا به ميدان گذاشته اند که گوئى قبلا از آنها خبرى نبوده. نيروهاى سياسى اپوزيسيون غيرقانونى نقش تعيين کننده اى بازى خواهند کرد و خيلى هايشان به سرعت توده اى ميشوند. بسرعت نقش بازى ميکنند و وزنه ميشوند. خيلى از شخصيت هائى که امروز صحبتشان هست و خانم امانپور دوست دارد در CNN از آنها حرف بزند، از نظر سياسى از بين مى روند، کمرنگ مى شوند و پشت صحنه قرار ميگيرند. احزاب سياسى واقعى آن کشور، احزاب سياسى اى که در آينده نقش بازى مى کنند به نظر من احزابى هستند که بطور کلى آلترناتيوهاى اجتماعى زمينه دار تر و از نظر تاريخى شکل گرفته ترى را نمايندگى مى کنند. مجاهدين خلق براى مثال يک گروه نيمه مذهبى نيمه سياسى است که هيچ چيزى را نمايندگى نمى کند و به نظر من آينده اى ندارد. ولى کمونيسم در آن مملکت يک آينده واقعى دارد. به نظر من ناسيوناليسم و ليبراليسم جريانهاى اصلى اى هستند که مى توانند در آن مملکت احزاب سياسى مختلف از خود بيرون بدهند. آنچه مهم است سنت سياسى است. احزاب در دل سنت هاى سياسى شکل ميگيرند، مى تواند امروز اين يا آن حزب، آن سنت را نمايندگى کند. به نظر من يکى از سنتهاى سياسى زنده آن کشور کمونيسم است، ناسيوناليسم و ليبراليسم هم. به نظر من دوران اسلام سياسى در ايران بسر آمده و اين پروسه احزاب مذهبى را از ميدان بدر مى کند.
34
راديو همبستگى: دوست شنونده ديگرى با توجه به صحبتهايى که در يکى از سوالات من بود سوال کرده اند، آيا برخورد شما با کانون نويسندگان ايران و شاعران و روشنفکران مستقل و غيره مثل برخورد پولپوت نيست؟ (خنده منصور حکمت) آيا شما حکومتى مثل حکومت پولپوت در کامبوج براى ايران نمى خواهيد؟
35
منصور حکمت: اين يک ادعانامه است که با يک علامت سوال تزيين شده، معلوم است که اين طور نيست. اگر ما فکر مى کرديم برخوردمان اصولى نيست که نمى کرديم. اولا برخورد ما با کانون نويسندگان نيست. يک نويسنده ديگر که خوشبختانه عضو مرکزيت حزب ماست، به نام رفيق نادر بکتاش، يک تنه دارد جواب راست روى ها و باصطلاح سازشکارى هاى اين کانون نويسندگان را با حکومت اسلامى يا جناحى از حکومت اسلامى، ميدهدهد. اينها از اين مساله طاقتشان طاق شده. ما هيچ کار حزبى اى، دستورالعمل حزبى اى در قبال کانون نويسندگان نداشته ايم. هيچ حرکتى در مقابل کانون نويسندگان بعنوان يک حزب نکرده ايم. مطالب نادر بکتاش است که مثل هر نويسنده ديگرى، هر شخص ديگرى، اطلاعيه صادر ميکند. آيا يک دقيقه پيش راجع به حقوق و آزاديهاى مدنى و آزادى بيان آدمها حرف نمى زديم؟ اين هم جزء آزادى بيان نادر بکتاش است که آقاى خوئى را مورد انتقاد قرار بدهد، به آقاى عباس معروفى بگويد ما دست شما را خوانده ايم، راجع به حرکتهاى کانون نويسندگان نظر بدهد، همانطور که من و هر کس ديگرى ممکن است نظر بدهيم. اگر اين پولپوتيسم است، کاش همه دنيا پولپوتيسم بشود براى اينکه اطلاعيه مى دهند، حرف مى زنند، استدلال مى کنند، روزنامه در مى آورند، اينها نمونه هاى زنده فرهنگ خلاق آن مملکت هستند. اولا من دقيقا نميدانم به کجاى کار پولپوت دارند اشاره مى کنند، يا پولپوت با کانون نويسندگان کامبوج چکار کرده! شخصا هيچ چيز از جامعه ادبى کامبوج! نمى دانم. ولى آنچه مى دانم اينست که حزب کمونيست کارگرى ...
36
راديو همبستگى: به هر حال پولپوت با هر کس که غير از خودش فکر ميکرد ...
37
منصور حکمت: ببينيد، اينها عادت کرده اند که کمونيستها هميشه توى زندان باشند، کمونيستها هميشه غيرقانونى باشند، ولى کمونيستى که آمد دفترش را داير کرد و اطلاعيه صادر کرد، يکهو ميگويند آى کشت آى کشت استالينيست شد. هيچ چيزيش اينطور نيست. حزب کمونيست کارگرى تا حالا دهن کسى را نبسته، نميخواهد ببندد، نخواهد بست، برنامه اش معلوم است، سابقه سياسى اش معلوم است. خود شما اذعان مى کرديد يک دقيقه پيش، که حرکت حزب ما با روزنامه هايش دارد نمايندگى ميشود، با کثيرالانتشار بودن حرکاتش، تعداد زياد اعضايش، اطلاعيه هائى که صادر ميکند. کجا، کجا يک نويسنده کانون نويسندگان از طرف ما حتى يک حرکت برخورنده فيزيکى و رودررو ديده؟ اين کانون نويسندگان است که مى آيد در يک اطلاعيه، در حاليکه جواب اطلاعيه سياسى مردم را ندارد، شروع ميکند پرونده سازى جنائى براى ما، که آقاى عباس معروفى را شما زده ايد! ما اصلا کارى به آقاى عباس معروفى نداشته ايم. عباس معروفى را کسى لمس نکرده، اينها خيلى ساده مى توانند بگويند آقاى عباس معروفى در خيابان دعوايش شد، حزب کمونيست کارگرى هم عليه ما اطلاعيه مى دهد، اينها را مى گذارند پهلوى هم! اينها هستند کسانى که شما بايد سراغشان برويد و در مورد روشهاى غير اصولى، پولپوتيسم و ادامه روش قديمى شانتاژ عليه کمونيستها، پرونده سازى براى کمونيستها، بيگناه سر کمونيستها را روى دار بردن حرف بزنيد، نه ما. ما يک حزب سياسى هستيم، نظراتمان بيست سال است روشن است، حرفهايمان را هميشه نوشته ايم، تا اين لحظه مدافع آزادى بى قيد و شرط آدمها بوده ايم، من شخصا از رمان فارسى خوشم نمى آيد، شخصا قافيه کردن دو کلمه را فضيلت بزرگى نمى دانم. اين را جزء حقوق خودم مى دانم. اگر اين را بگويم، حق نيست نويسنده ها برگردند حرفهايى بزنند که تيمسار نصيرى بهتر مى توانست پياده کند.
38
راديو همبستگى: بله البته آقاى حکمت فکر نميکنيد که کمونيستها را هم نميشود در يک بسته گذاشت و گفت همه شبيه هم هستند؟
38a
منصور حکمت: حتما همينطوره!
38b
راديو همبستگى: در بين کمونيستها هم نظرات مختلفى وجود دارد...
38c
منصور حکمت: در بين کمونيستهاى ما که خيلى نظرات مختلف وجود دارد...
38d
راديو همبستگى: کمونيستهاى پولپوتى داريم، کمونيستهاى طرفدار آزادى داريم...
39
منصور حکمت: آن دومى ش مائيم. پولپوتى اش را شما بگرديد پيدا کنيد. کمونيستهاى طرفدار آزادى، به شهادت اين بيست سال ما هستيم، نه کسانى که طرفدار روسيه بودند، نه کسانى که طرفدار چين بودند ...
40
راديو همبستگى: آقاى حکمت بعنوان آخرين سوال و براى اينکه برگرديم به مساله کرباسچى با توجه به صحبتهايى که در ابتداى مصاحبه کرديم درباره روند آتى و چشم انداز، فکر مى کنيد که در ماههاى آينده، شاهد اين خواهيم بود که اين اختلافات بين اين دو جناح از جاهاى ديگر سر باز خواهد کرد و مردم به هر حال به نوعى در اين رابطه درگير خواهند شد و حرکت مستقل خودشان را نشان خواهند داد يا فکر مى کنيد که اينها براى مدت طولانى ...
41
منصور حکمت: وضع اقتصادى مملکت اجازه نمى دهد که اين جناحها به سازش برسند و يا مردم ساکت شوند. به نظر من اين روند ادامه دارد و بخصوص از اين نظر توصيه من به همه افراد چپى که شما ازشان نام برديد، (طرفداران خاتمى، طرفداران باصطلاح لفظ جامعه مدنى) اين است که زودتر با مواضع دو سه ماه اخيرشان يک تصفيه حسابى بکنند، که دارند عقب ميافتند و مردم دارند ميروند جلو، ترجيحا اعضاء اين جريانات احزابشان را ول کنند، بپيوندند به حزب کمونيست کارگرى بزنند يک کار مثبتى توى آن مملکت بکنند.
42
راديو همبستگى: آقاى حکمت با تشکر از اينکه دعوت ما را براى اين گفتگو پذيرفتيد
43
منصور حکمت: خواهش ميکنم،
44
راديو همبستگى: متشکر و روزتان بخير!
45
شنبه ٢٩ فروردين ١٣٧٧ - ١٨ آوريل ١٩٩٨
m-hekmat.com #1340fa.html
|
|