Status             Fa   Ar   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  
m-hekmat.com 2002-10-11 اين مطلب هنوز مقابله و تصحيح نشده است.

در جستجوى قوه مقننه!



لحظه سرنوشت

2
بالاخره لحظه سرنوشت براى جنبش دوم خرداد فرا رسيد. از نظر تقويمى براى دوم خرداد اين نقطه پايان نيست، اما براستى لحظه سرنوشت هست. حکم "ولايتى" و "حکومتى" خامنه اى بسادگى تناقض مهلکى را همواره که در قلب پروژه دوم خرداد بوده است را بيرون کشيد و عيان کرد. اگر جناح راست رضايت ندهد چه ميشود؟ اگر ولايت مطلقه فقيه به زبان خوش تن به مشروطيت ندهد چه ميشود؟ اگر "حکومت الهى" به انتقال مبانى مشروعيت خويش به انسانهاى زمينى (هرقدر خودى و غربال شده) و انتخاباتهاى ادوارى (هر قدر قلابى) تن ندهد چه ميشود؟ قرار است دوم خرداد در چه روند عينى سياسى اى جمهورى اسلامى نوع دوم را جاى جمهورى اسلامى اول بنشاند؟ چگونه از طرق "قانونى" ميتوان يک رژيم استبدادى فاقد قانون را تغيير داد؟ "حکم حکومتى" خامنه اى همواره در جيب او بوده است. اين تعريف جمهورى اسلامى است. قرار بود دوم خرداد بالاخره چگونه از پس "نخواستن" روز آخر آقاى رهبر برآيد؟
3
اين تناقض جنبشى است که براى جلب رضايت حريف ميجنگد. جنبشى که نميخواهد پيروز شود. جنبشى که ميداند پيروزى او پيروزى او نخواهد ماند. جنبشى که نميخواهد و نميتواند ضربه آخر را بزند. اگر همين امروز خاتمى اعلام کند که اقدام خامنه اى را نادرست ميداند، از يارانش در مجلس دفاع ميکند و مردم را به حمايت از مجلس فرا ميخواند، تا پس فردا از راست و خامنه اى و اعوان و انصارش اثرى در صحنه سياسى ايران نخواهد ماند. مردم جمعشان ميکنند. چرا دوم خرداد چنين فراخوانى ندارد؟ چون ميدانند مردم آنجا متوقف نميشوند. ميدانند چنين فراخوانى، فراخوان سرنگونى کل رژيم اسلامى است.
4
هراس از انقلاب مردم، هراس از مردمى که براى سرنگونى رژيم اسلامى براه افتاده اند، نقطه شروع دوم خرداد است. دوم خرداد جنبشى است براى نجات رژيم اسلامى از دورنماى سقوط. اصلاحات، قانون، جامعه مدنى، توسعه سياسى، ديالوگ تمدن ها و کلمات و عبارات و آيات متعدد اينچنينى که بر پرچم دوم خرداد نقش بسته است، مجموعا سوره "سازش" را ميسازند. سازش با مردمى که از اسلاميت و ارتجاع فرهنگى به تنگ آمده اند. سازش با مردمى که از استبداد و بى حقوقى و فعال مايشائى مذهب و مذهبيون به تنگ آمده اند. با مردمى که از فقر و ناامنى و افق تاريک جامعه در خشم اند. سازش با مردمى که ديگر تکان خورده اند. سازش با کارگران، سازش با زنان، با جوانان، سازش با قرن بيست و يکم. و سازش با غرب، که بايد زير بال سرمايه دارى داغان و بى اميد ايران را بگيرد و يک انفجار عظيم اجتماعى و سياسى را مانع شود. اين موقعيت ايران زمان انتخاب خاتمى بود. و اکنون اوضاع به مراتب وخيم تر و حساس تر است. دوم خرداد دورنماى هولناکى را که به زعم او در غياب اين سازش انتظار حکومتشان را ميکشد جلوى چشم جناح راست پهن ميکند و خواستار تعديل و اصلاحات ميشود. قرار است راست بترسد و بپذيرد. حکم خامنه اى نشان داد که راست بيش از آن ميترسد که بپذيرد.
5

انتخابهاى تلخ دوم خرداد

6
اکنون دوم خرداد در اولين مرحله پس از تصرف مجلس، به سوال آخر اصابت کرده است. پاسخ دوم خرداد به اين سوال از نظر سير اوضاع سياسى از اين پس در ايران سرنوشت ساز است. اگر دوم خرداد به حکم خامنه اى کرنش کند، کارش تمام است. شک نيست شخصيتهاى مختلف اين جريان همچنان در صحنه خواهند ماند و حرف خواهند زد. شک نيست تلاشهاى زيادى از درون و بيرون حکومت اسلامى براى زنده نگاهداشتن و تعريف دستور کار جديدى براى دوم خرداد در جريان خواهد بود. اما دوم خرداد بدون مقاومت جدى در برابر حکم خامنه اى از اين ضربه کمر راست نميکند. مردم ديگر بطور قطع نگاهشان را به سمت ديگرى ميچرخانند. اگر اين جماعت نميتوانند با در دست داشتن کابينه و دولت و مجلس و رياست جمهورى و حمايت کل رسانه هاى غربى اجازه ناقابل يک نشريه ديوارى درآوردن براى رفيق نماز خوان و شهيد زنده شان که سالها در راه عظمت اسلام شمشير زده است و خون ريخته است تضمين کنند، چه اصلاحاتى قرار است براى مردم به ارمغان بياورند؟ انتخابات بعدى را قرار است با چه فرمولى به مردم بخورانند. با کرنش به حکم خامنه اى، دوم خرداد جلوى چشم مردم ذبح اسلامى ميشود.
7
اما مقاومت در برابر حکم خامنه اى، سوى ديگر تناقض را برجسته ميکند. اين ديگر غرولندى عليه "لباس شخصى ها" نيست، اين ديگر تذکرى به شاهردوى و شکايتى عليه کيهان نيست. اين تعيين تکليف با مقوله ولايت فقيه است. جدلى که قرار بود در ايستگاه آخر و پس از فرسايش و تسليم دوفاکتوى راست در پى يک کشمکش طولانى رخ دهد، با حکم خامنه اى در همين اولين مرحله در دستور قرار گرفته است. راه پرده پوشى و فرارى وجود ندارد. حکم خامنه اى دوم خرداد را ناگزير ميکند نظرش را راجع به ابتدايى ترين مولفه هرنوع اصلاحات سياسى در ايران، يعنى ابعاد استبداد و دامنه حقوق و اختيارات ديکتاتور اسلامى، اعلام کند. اين به قلب تعاريف "خودى و غير خودى" ميزند. عدم پذيرش حکم خامنه اى به معناى پشت کردن دوم خرداد به "نظام" و بيرونى شدن جدال جناحهاست. به معناى سلب هويت سياسى تاکنونى دوم خرداد و پايان کار اين جريان بعنوان يک نيروى "خودى" در نظام اسلامى است. اما "خودى" بودن، تلاش براى تغيير رژيم از درون توسط عوامل خود اين حکومت، تعريف و رکن وجودى دوم خرداد است. در صورت مقاومت عليه حکم خامنه اى، دوم خرداد عملا عليه خود دست به کودتا ميزند!
8
اين تناقض تا هم اکنون خود را بصورت واگرايى هاى مهمى در اردوى دوم خرداد عيان کرده است. درحالى که مجلسى ها اعلام وفادارى به رهبر و سياست کجدار و مريز را در پيش گرفته اند و در جستجوى روزنه هايى براى بازسازى و سنگر بندى جديد اند، بخشهاى غيرخودى اين جنبش، نظير نهضت آزادى، اکثريت و طيف اپوزيسيون پرو رژيم در خارج کشور پرچم مقاومت و عدم پذيرش را بلند کرده اند. در غياب يک صف قابل ذکر مقاومت در مجلس، اين شکاف ميتواند ديرپا تر و از نظر سياسى پر معنا تر شود. غير خودى ها سران حکومتى دوم خرداد را رهبران يک گشايش سياسى تلقى ميکنند که دير يا زود آنها را نيز در بر ميگيرد. اما اگر آنطور که اکنون برميايد "ايران" نه فقط قرار نيست به اين زودى ها براى "ايرانيان" باشد، بلکه اخوى رهبر و شاه داماد خمينى هم اجازه انتشار نشريه ندارد، ميتوان تصور کرد که "ايرانيانى" نظير سحابى ها و نگهدارها و کشتگرها به يک موضع انتقادى تر عليه رهبرى دوم خرداد بخزند. دور شدن اپوزيسيون دوم خردادى از رهبرى درون-رژيمى دوم خرداد، تاثيرات منفى جدى اى براى تصوير اصلاحاتگرانه اين جريان در غرب و در ميان رسانه هاى غربى طرفدار خاتمى خواهد داشت.
9
اما هنوز شکاف ديگرى در کمپ دوم خردادى هاى درون حاکميت ميتواند شکل بگيرد. عملکرد کروبى که با هلهله پر سرو صداى متعصب ترين فعالين راست روبرو شده، سکوت خاتمى، جلسه سران قوا با خامنه اى پيش از حکم اخير و زمزمه هاى تشکيل کميته اصلاحات با شرکت اين افراد، حاکى از تلاش جديدى در کمپ راست براى هضم مقوله دوم خرداد و شکل دادن به يک سازش و همزيستى در بالاست. کميته اصلاحات روزنه اى است که راست براى اجتناب از پيروزى يکجانبه بر دوم خرداد و حذف کامل آن از ساختار حکومتى تعبيه کرده است. برخلاف بسيارى از لشوش و پرووکاتورهاى راست که خواهان طرد و تصفيه ريشه اى دوم خرداد و دوم خردادى ها از حکومت هستند، خامنه اى و رهبرى راست ارزش نوعى ضربه گير سياسى را در دل بحران سياسى موجود و تحرکات مردمى تشخيص داده اند. حذف مطلق دوم خرداد، رژيم اسلامى را در يک مواجهه سياه و سفيد و شفاف با مردم قرار ميدهد. رهبرى راست اين را نميخواهد. کميته اصلاحات ميتواند دريچه اى براى نگاهداشتن سران دوم خرداد در بازى جناحى باشد. اما چنين ظرفى نميتواند پاسخگوى پروژه واقعى دوم خرداد باشد. جريان دوم خرداد به اين امر که رژيم اسلامى بدون گسترش پايه حاکميت خود به يک ائتلاف وسيعتر و تعديل ظواهر تعصب آميز اسلامى در قوانين و در جامعه، محکوم به فناست عميقا معتقد است. کميته اصلاحات، لاجرم نميتواند ظرف ابراز وجود دوم خرداد باشد، بلکه ابزارى براى تجزيه و خنثى کردن آن خواهد بود. کميته اصلاحات ميتواند ابزارى باشد که بالا و پائين جريان دوم خرداد را در خود حاکميت از هم دور ميکند.
10
از ظواهر امر چنين برميايد که حزب مشارکت و طيف اصلى دوم خرداد بر آن است که سر خم کند و اين موج را نيز بگذراند. تز اينها اينست که زمان عليه راست کار ميکند، دير يا زود واقعيات اقتصادى و فشار مردم راست را ناگزير به سازش ميکند. معتقدند بايد از تقابل اجتناب کرد، راست را فرسوده و سپس تسليم کرد. اما اين تز دو اشکال اساسى دارد، اولا، تصور غلو آميزى از درجه اتکاء مردم به دوم خرداد دارد. مردم فقط تا جايى روى دوم خرداد حساب ميکنند که دورنماى واقعى تضعيف و عقب راندن رژيم اسلامى از مجراى اين جريان وجود داشته باشد. هرجا، نظير امروز، ناتوانى دوم خرداد از پيشبرد پروژه عقب راندن راست عيان بشود، مردم به بسرعت به آن پشت ميکنند. از نظر سياسى دوم خرداد تمايلات مردم را نمايندگى نميکند. اين تمايلات اساسا سرنگونه طلبانه و آزاديخواهانه اند. احزابى نظير حزب کمونيست کارگرى احزاب طبيعى اعتراض امروز مردم اند. ناتوانى دوم خرداد از ايفاى اين نقش ابزارى، مردم را بسرعت بسراغ نمايندگان سياسى واقعى شان ميفرستد. شکست اخير دوم خرداد در مجلس ميتواند باعث دست کشدن قطعى مردم از اين جريان و پايان پروژه خاتمى از نظر مردم باشد. ثانيا، ضربه اخير تکليف مجلس اسلامى را يکسره کرده است. اين نهاد در مرکز استراتژى دوم خرداد بود. با حکم خامنه اى نه فقط لايحه مطبوعات، بلکه قانونگذارى از طريق مجلس اسلامى هم اساسا از دستور خارج شده است. اين هر ضربه و هر شکستى نيست. اين را نميتوان از سر گذراند. پايه دوم خرداد را از زيرش کشيده اند. جنبش قانونگرايى اسلامى، فعلا با بى اعتبارى مطلق "قوه مقننه" در نظام اسلامى روبروست. قوه مقننه اى که در يک جدال پر و سر صدا به تازگى "فتح" شده بود.
11
بدون اعاده موقعيت مجلس اسلامى در برابر خامنه اى، که اکنون بشدت نامحتمل بنظر ميرسد، دوم خرداد در يک قدمى زوال است. پوسته اى از آن همچنان در صحنه سياست ايران ميماند. اما قرار دادن پروژه دوم خرداد در مرکز توجه مردم ديگر عملى نيست. واقعيات سياسى سرسخت ايران، حکومتى مرتجع و مستبد و در بن بست، و مردمى که براى سرنگونى گام به ميدان گذاشته اند، از پس همهمه و هياهوى جدال جناحها خود را بار ديگر ديکته ميکنند.
12

قمار سنگين راست

13
ديدنى است که چگونه عمل استيصال آميز رهبرى وحشت زده چنين موجى از احساس جسارت و شجاعت در صفوف اوباش راست براه انداخته است. در پس تبريکات و دست مريزادهاى غرور آميز به رهبر، صفير نفس در سينه حبس شده جماعتى وحشت زده را ميشود شنيد که ديگر از نجات خويش قطع اميد کرده بودند. اين هياهوى راست انعکاس ترسى است که حلقومشان را ميفشرد. اما اين سرخوشى کاذب است و همان وحشت واقعى است. دست بردن خامنه اى به تمام سرمايه الهى ولايت مطلقه فقيه در مقابل اولين اقدام دوم خردادى ها به قانونگذارى درحاشيه اى از جامعه، از روى هراس بود. رژيم اسلامى با اين حکم بهاى سنگينى پرداخته است. يک رکن اساسى حکومت خود را بيمصرف اعلام کرده اند. تمام نمايش انتخابات را، با همه سرمايه سياسى اى که در آن ريخته بودند، در هم پيچيدند. گروه مهمى از ناجيان دلسوز خود را بدست خود ناکار کردند. تمساح زخمى دامپزشک ابله را بلعيده است. راست ها دوم خرداد را با همه خدماتى که به بقاء و دوام جمهورى اسلامى در صحنه داخلى و خارجى ميکرد يکجا کنار زده اند. اکنون رژيم اسلامى لخت و عريان مقابل مردم است. خامنه اى و نفس ولايت فقيه آماج مستقيم حملات است. حائل دوم خرداد را از ميان خود و مردم ناراضى برداشته اند. اوضاع پيشا- دوم خردادى و مردم و حکومت پسا-دوم خردادى اند. دوران دشوارى براى رژيم اسلامى آغاز شده است.
14

دور، دور ماست

15
دوم خرداد يک کاروان طويل است. پاسدار-ژورناليستهاى خط امامى، ساوامايى هاى دگر انديش، خاتمى، حزب مشارکت و وکلاى معمم و مکلايش جلوى صف اند. اما در انتهاى صف، طيف وسيع افراد و محافل آسمان جل اپوزيسيون شرقزده و ملى را ميبينيم که بيش از سه سال است، در اين دور جديد، که بنام نامى دوم خرداد و پشتگرم به دستگاه حکومت اسلامى ايران و دولتها و رسانه هاى خاتمى چى غربى، به راديکاليسم و کمونيسم و آزاديخواهى دشنام ميدهند، دروغ ميبافند و رجز ميخوانند. تمام پروژه مشعشع اصلاح ارتجاع بدست ارتجاع و تعديل اسلام بدست اسلام اکنون ببار نشسته است. اينها مردم را به شرکت در انتخابات مجلس نظامى فراخواندند که نه فقط خود اينها را لايق راى دادن و کانديد شدن نميدانست، بلکه اکنون معلوم شده است که خود آن مجلس را هم لايق قانونگذارى نميداند. با يک نامه چند خطى يک آخوند مرتجع، سه سال استراتژى اين جماعات دود شد و به هوا رفت. هوش سرشارى نميخواهد که کسى بفهمد آزادى محصول مبارزه آزاديخواهانه است. در پس تمام قيل و قال دوم خردادى اين محافل، اين مبارزه آزاديخواهانه تمام اين مدت در جريان بوده و رشد کرده است. اکنون اين جنبش نيروى اصلى تحول در جامعه ايران است. با رويداد اخير، خاتمى و خامنه اى، دوم خرداد و جناح راست، هردو به مراتب ضعيف تر شده اند. دور دور ماست و صف عظيمى که براى سرنگونى رژيم اسلامى به ميدان ميايد.

16
منصور حکمت
17
انترناسيونال هفتگى شماره ١٥
٢١ مرداد ١٣٧٩ - ١٨ اوت ٢٠٠٠


m-hekmat.com #1590fa.html