درباره مباحثات کنگره دوم حزب کمونيست کارگرى ايران
مصاحبه با ايسکرا
ايسکرا: قبل از هر چيز يک سوال فنى: آيا قرار هست متن سخنرانى افتتاحيه کنگره و معرفى بحث حزب و قدرت سياسى منتشر شود يا خير، و کى؟
2
منصور حکمت: من نوارها را گرفتهام ببينم انتشار اين دو سخنرانى تا چه حد جا دارد و به چقدر تلخيص و تنظيم احتياج هست. واضح است که اگر هدف فقط نشر مباحثات کنگره بعنوان "اسناد تاريخى" باشد، ميشود عين نوارها را تکثير کرد يا پياده کرد و پخش کرد (که البته از قرار معلوم در خانههاى حزب در خارج کشور دارند همين کار را ميکنند). اما اگر بخواهيم که بحثمان را در سطح عمومى طرح و دنبال کنيم، آنوقت بايد کارى کنيم که مطلب براى خوانندگان در يک مقياس وسيعتر قابل استفاده باشد. عجالتا تصور ميکنم همان دو سخنرانىاى که گفتيد جرح و تعديل زيادى نخواهد و بشود به زودى منتشر کرد.
3
ايسکرا: تم واحدى که اين دو مبحث و به يک معنا کل مباحثات اين کنگره را بهم ربط ميداد، بحث قدرت سياسى بود. برجستگى اين تم در کنگره آيا اساسا مديون اوضاع بحرانى کنونى در ايران بود و يا بعبارت ديگر فکر ميکنيد آيا اگر اوضاع ايران مانند ٤ سال قبل بود، باز مسأله قدرت سياسى به موضوعى به اين برجستگى در کنگره تبديل ميشد؟
4
منصور حکمت: بنظر من تحزب کمونيستى از بنياد به مساله قدرت سياسى گره ميخورد. همه جنبشها لزوما معطوف به دست بردن به قدرت سياسى، يعنى به دولت، نيستند. اما مقوله دولت، و اينکه دولت در دست کيست، يک رکن تفکر و تحزب کمونيستى است. چند ماه قبل مهدى خانبابا تهرانى در گفتگويى با مسعود بهنود گفته بود که "مشکل اپوزيسيون اينست که به قدرت سياسى فکر ميکند". حکم جالبى است. مبناى نظرى بخشهاى زيادى از اپوزيسيون پرو-رژيم و "ضد ولايت فقيه" دقيقا همين درک است. مبارزه براى قدرت سياسى ديگر در دستور اينها نيست، هدف اصلاح دولت و سوق دادن جامعه و دولت به يک موازنه مدنى جديد است. اما دولت در تفکر کمونيستى ابزارى مهم در حفظ نظامى طبقاتى است که بايد برچيده شود. نميتوان دولت را نگرفت و جامعه را دگرگون کرد، نميتوان نظم کهنه را در بعد سياسى دست نخورده گذاشت و جامعه را در بعد اقتصادى و اجتماعى متحول کرد. نميتوان دولت را در دست بورژوازى باقى گذاشت و به حاکميت طبقاتى او بر حيات اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى مردم خاتمه داد. در تئورى کمونيسم بايد دولت را گرفت و نهايتا حتى برچيد. به اين معنى حزب کمونيستى موظف است موضوع قدرت سياسى و رابطه خويش با قدرت سياسى را دائما مورد بحث قرار بدهد. براى کمونيستى که پا به ميدان گذاشته تا خوشبختى و رفاه و آزادى و برابرىاى را که حق مردم زمانه خود ميداند متحقق کند، پا گذاشتن به جدال قدرت و تلاش براى در هم کوبيدن ماشين دولتى طبقه حاکم که ضامن محروميت و بيحقوقى توده وسيع بشريت کارگر است يک فرض است. بنظر من مشکل کمونيسم کارگرى دوران ما، بىتوجهىاش به مسأله قدرت سياسى و باقى ماندنش در حاشيه معترض و منتقد و روشنگر جامعه است. اين جنبش اعتراضى- انتقادى، بايد به يک جنبش براى کسب قدرت بدل بشود وگرنه رهايى انسانها (نه انسان مجرد بلکه انسانهاى واقعى که در اين دنياى واقعى دوران ما زندگى ميکنند) يک رؤيا باقى ميماند. به اين معنى در غياب بحران سياسى در ايران نيز ما ميبايست دير يا زود مسأله قدرت سياسى را بحث ميکرديم. اما رويدادهاى ايران به اين بحث گوشت و پوست ميدهد و ملموسش ميکند. اجازه ميدهد مبرميت و اهميت مسأله را به سرعت تشخيص بدهند.
5
ايسکرا: اين روزها سالگرد سىامين سال "انقلاب ١٩٦٨" اروپاست. رهبران " سر عقل آمده " جنبش سال ٦٨، که الان نماينده مجلس و مورخ و سبز و سوسيال دموکرات شدهاند، در تلويزيونها از خوشباورىها و جوانىکردنها و خامىهاى "انقلابى" آن دورانشان نقل ميکنند. در اين فضا کنگره ما از بحث قدرت سياسى شروع ميکند. فکر نميکنى فضاى موجود بشدت عليه اين "خامى و خوشباورى" سال ٩٨ ما باشد؟
6
منصور حکمت: شايد چهار سال قبل پاسخ اين سوال مثبت بود. اما الان اينطور فکر نميکنم. عکسالعمل رسانههاى غربى به سالگرد انتشار مانيفست و همينطور سالگرد رويدادهاى سال ١٩٦٨ بنظر من ابدا آن فضاى رجزخوانى سال ٩٢-٨٩ را ندارد. بر عکس رنگى از تشويش و تنش در آن هست. از اين گذشته، بنظر من معطوف شدن سازمانهايى نظير ما به بحث مشخص قدرت سياسى يک کليد تغيير اين فضا و به پيش رانده شدن مجدد موضوع مارکسيسم و انقلاب در انديشه جامعه غربى است (امرى که بينهايت براى آينده کمونيسم کارگرى حياتى است). ما شانس خوبى داريم که در مسير ساختن يک انقلاب کارگرى در ايران، در تکان دادن جامعه غربى و بيدارى کمونيسم کارگرى و مارکسيسم در غرب نيز سهمى جدى ايفا کنيم. جمهورى اسلامى رفتنى است. خواه ناخواه حزب ما و کل جنبش کمونيسم کارگرى در صحنه سياسى ايران در اين سالها فعال و مطرح ميشود. هيچ چيز به اندازه برافراشته شدن پرچم سرخ کمونيسم کارگرى بر فراز تهران و اعلام بيانيه آزادى و برابرى مردم در ايران، يا حتى مطرح شدن شانس قدرتيابى حزبى کمونيستى با خصوصيات ماگزيماليستى حزب ما، دنيا را تکان نميدهد و سوسياليسم انقلابى را در غرب مجددا به ميدان نميکشد. دنيا پر از کسانى است که براى کارگر و کمونيسم شانه بالا مياندازند و البته پاداش کلان ميگيرند. اما يک جرقه انقلابى در يک گوشه جهان، يک حزب کمونيست کارگرى روشنبين که روح اوضاع را درک کرده باشد و نقشش را در جدال قدرت درست بازى کند، تمام اين فضا را زير و رو ميکند. مارکسيسم و انقلاب دوباره مد خواهد شد.
7
ايسکرا: آيا در مجموع تلقىات از کنگره اين بود که بحث قدرت سياسى و در واقع دوره پراتيکى جديدى که حزب دارد در آن پا ميگذارد، جاى خودش را در ميان ما باز کرده و توجه لازم به آن خواهد شد؟
8
منصور حکمت: کنگره محل فراخوان است و نه تشريح و اقناع. در تحليل نهائى هيچ حزبى نه از رهبرىاش عقب ميماند و نه جلو ميزند. فضاى کنگره بسيار پرشور بود. اما اين تنها ماتريالى براى کار يک رهبرى بدست ميدهد. کنگره نشان داد که ادامه روند حرکت حزب در اين مسير از زمينههاى بسيار مساعدى برخوردار است. اما اينکه رهبرى حزب، و منظورم از رهبرى مفهومى وسيعتر از صرف مرکزيت حزب است، بر اين زمينه مساعد چه چيزى را بنا ميکند، کاملا به تشخيص و اراده و همت خودش بستگى دارد. از امروز تا روزى که بجاى جمهورى اسلامى يک حکومت کارگرى بپا کنيم، صدها و هزاران تصميم و تشخيص و اقدام مشخص در دستور ما قرار ميگيرد. بايد اينها همه صحيح و کمونيستى و هوشيارانه باشند. کليد مسأله بنظر من رهبرى است.
9
ايسکرا: اگر بنا باشد يک فاکتور را از ميان همه عوامل، بعنوان شرط پيشروى و گسترش پراتيک حزب و حضور سياسىاش در دل جامعه ايران، يعنى تحقق فراخوان کنگره، برجسته کنى، روى چه عاملى انگشت ميگذارى؟
10
منصور حکمت: امکانات مادى. بدون هيچ ترديدى. اين گره اصلى کار ماست. بنظر من هر کس اين حزب را دوست دارد، بايد جدا بفکر تامين نيازهاى مالى و مادى آن باشد.
ايسکرا شماره ٦، ٨ خرداد ١٣٧٧ - ٢٩ مه ١٩٩٨
m-hekmat.com #2550fa.html
|
|