بحثى پيرامون ضربات اخير رژيم به نيروهاى برنامه حزب
وحشت رژيم از چيست؟
خبر ضربه تشکيلاتى به نيروهاى برنامه حزب کمونيست (کومهله و ا.م.ک) از جانب رژيم جمهورى اسلامى، با هياهوى بسيار منتشر شده است و راديوهاى کشورهاى امپرياليست نيز اين خبر را بهمان صورت تکرار کردهاند. رژيم جمهورى اسلامى براى افزودن به شور و شوق سراسرى بورژوا- امپرياليستها و براى خاطرنشان ساختن مطلوبيت طبقاتى خويش در خدمتگزارى به امپرياليسم، هر چه بيشتر بر جنجال حادثه افزوده است، ابعاد واقعه را عريض و عميق جلوه داده است و آن را بصورت شاهکار خويش عرضه کرده است.
3
گذشته از تمام دروغها، لافزنىها و رجزخوانىهاى دولت، ما ضربه تشکيلاتى به اتحاد مبارزان کمونيست را تاييد ميکنيم. رژيم جمهورى اسلامى موفق شده است تا علاوه بر لطمات پيشين، اينبار هم، لطمهاى ديگر به سازمان ما وارد آورد.
4
يورش به سازمانهاى کمونيستى و دستگيرى، شکنجه و اعدام کمونيستها، از جانب رژيمى که فلسفه وجودىاش را نابودى انقلاب، امحاء هرگونه حقوق دموکراتيک و تهاجم همه جانبه سياسى و اقتصادى به طبقه کارگر ميسازد؛ و در اين راه، نهايت وحشيگرى و رذالت بورژوازى عصر حاضر را در حکومت خويش گرد آورده است؛ امرى است بديهى و جاى هيچ گلايهاى هم نيست. اين عرصهاى اصلى از يک جنگ طبقاتى عظيم است. جنگ طبقاتى دو طبقه اصلى جامعه: بورژوازى و پرولتاريا.
5
جنگ بورژوازى به بن بست رسيده و محتضرى هر گونه آزادى عقيده و بيان، هر گونه آزادى تجمع و تشکل و خلاصه هر روزنه دموکراتيک را در خدمت آگاهى و تشکل پرولتاريا، و بر عليه خويش به حساب ميآورد؛ و با تمام قوا به نابودى دموکراسى، اعمال بى حقوقى کامل سياسى بر مردم و کشتار پيشروان و رهبران طبقاتى پرولتاريا برخاسته است؛ بر عليه پرولتاريايى که عليرغم وجود شديدترين تضييقات سياسى و وحشيانهترين شرايط اختناق و سرکوب، يک دم از مبارزه دست نکشيده است. پرولتاريايى که در حين مبارزه بى وقفه طبقاتىاش، اهداف و طريق مبارزه پيروزمند تاريخى خود را شناخته است، و در صدد انسجام صفوف مستقل طبقاتى خويش براى نابودى بورژوازى و رهايى قطعى خويش است.
6
اين يک جنگ طبقاتى عظيم است و ضربه تشکيلاتى به نيروهاى برنامه حزب کمونيست فقط گوشهاى و مقطعى از اين جنگ را نمايش ميدهد.
7
گوشهها و مقاطع جنگ، هيچگاه سرنوشت جنگ را تعيين نميکنند. جنگ طبقاتى بورژوازى امپرياليست و پرولتارياى ايران، گذشتهاى دارد و آيندهاى خواهد داشت. پايان اين جنگ و پيروزى محتوم پرولتاريا در اين جنگ طبقاتى را هم کمونيسم روشن ساخته است و بلشويسم آن را اثبات کرده است. آينده مبارزه طبقاتى در ايران، پيروزى تاريخاً اجتناب ناپذير پرولتاريا را، يکبار ديگر در ايران اثبات خواهد نمود.
8
اما بررسى گذشته اين جنگ طبقاتى، ميتواند قدرت طبقه کارگر در لحظه فعلى و شرايط حاضر براى پيشروى پرولتاريا را روشنتر سازد. کافى است تنها نگاهى کوتاه به موقعيت پرولتاريا در سال جارى - از آغاز تا کنون - بيفکنيم. در سال جارى رژيم جمهورى اسلامى، خفقان پليسى بر جامعه و فشار سياسى بر پرولتاريا را تا نهايت ممکن افزايش داده است. يورش وسيع به جنبش کمونيستى و کارگرى ابعاد فوقالعاده وحشيانهاى يافته است و موج وسيع بازداشت و اعدام کمونيستها و کارگران پيشرو با شدت فزاينده همچنان ادامه يافته است. رژيم جمهورى اسلامى، در طى اين دوره، تمام قدرت و توان خود را در خدمت سرکوبى پرولتاريا و نابودى جنبش کمونيستى به خدمت گرفته است و توفيق يافته است تا ضرباتى سخت بر جنبش کمونيستى و تشکلهاى پرولترى وارد سازد. در اين دوره و عليرغم شرايط اختناق قرون وسطايى - که تاريخ دوره نوين کمتر نظيرش را ديده است - و عليرغم تمام لطماتى که به پرولتاريا و پيشاهنگان طبقاتى او وارد آمده است، پرولتاريا نه دست از مبارزه نشسته و يک دم از پا ننشسته است، بلکه موانع عمدهاى را از سر راه مبارزه طبقاتى خود برداشته است، و با فتح سنگرهاى جديد طبقاتى، به ملزومات تعيين کنندهاى براى پيشروى بسوى هدف نهايى خويش - ديکتاتورى پرولتاريا و استقرار سوسياليسم - دست يافته است.
9
در همين دوره است که کنگره سوم کومهله تشکيل ميگردد. دستاورد تاريخ ساز اين کنگره برنامه حزب کمونيست است. با برنامه حزب کمونيست يک دوره تشتت ايدئولوژيک و سياسى در درون جنبش کمونيستى به سرانجام ميرسد. بينشها و سياستهاى خرده بورژوايى تحت نام و پوشش مارکسيسم طرد ميگردد و دوره رونق، حاکميت و اضمحلال رويزيونيسم پوپوليستى در صفوف جنبش کمونيستى به پايان ميرسد. پرچم استقلال ايدئولوژيک- سياسى طبقه کارگر در برابر تمام احزاب و جريانات غيرپرولترى افراشته ميشود.
10
با برنامه حزب کمونيست، سنگرى تعيين کننده به فتح پرولتارياى ايران در ميآيد و دورهاى نوين در حيات جنبش کمونيستى ايران آغاز ميشود، دورهاى بازگشت ناپذير! دورهاى که تمام لشکرکشىها و جد و جهد بورژوازى بر عليه پرولتاريا و صدها ضربه پليسى به کمونيستها و جنبش کمونيستى نميتواند آن را به عقب بازگرداند. دورهاى نوين که راه پيشروى بعدى پرولتاريا و فتح سنگرهاى جديد طبقاتى او را هموار ميکند: احياى شيوههاى کمونيستى مبارزه و تشکيل حزب کمونيست ايران!
11
بدنبال کنگره سوم و درست در همين دوره، کنگره اول اتحاد مبارزان کمونيست تشکيل ميگردد. دستاورد عظيم اين کنگره دستيابى به تئورى لنينى تشکيلات و شيوههاى مبارزه حزبى است. با دستيابى به مبانى پراتيک و تشکيلات کمونيستى، به حاکميت دهها سال سبک کار پوپوليستى در صفوف کمونيستها و جنبش کمونيستى ايران پايان داده ميشود و چگونگى احياى سنن و روشهاى ويژه پراتيک و تشکيلات کمونيستى، طريق دست يافتن به هويت کامل کمونيستى در تمام وجوه مبارزه عملى و در تقابل و گسست کامل از روشهاى بورژوايى تثبيت ميشود. احياى ميراث و سنن بلشويسم! سنگر ديگرى به فتح پرولتارياى انقلابى درميآيد و کليد تشکيل عملى حزب کمونيست بدست ميآيد.
12
درست در همين دوره پيگرد، شکنجه و کشتار بىحساب و رعب و وحشت سراسرى، پرولتارياى انقلابى ايران سلاح خود را حدادى کرده است و ملزومات نظرى و عملى تحقق آرمان ٥٠ ساله خود، يعنى تشکيل حزب کمونيست ايران را هموار ساخته است. حزبى که تحت پرچم واحد پرولترى - برنامه حزب کمونيست - و با شيوهها و روشهاى متکى به اهداف برنامهاى پرولتاريا به تفرقه در صفوف پرولتارياى پيشرو خاتمه خواهد داد. صفوف مبارزه پرولتاريا را در کليه وجوه متشکل و هدايت خواهد ساخت و پيگيرى و ادامهکارى مبارزه پيروزمند تا کسب قدرت سياسى بدست پرولتاريا و استقرار سوسياليسم را تضمين خواهد نمود.
13
پيروزيهاى دورانساز و بازگشت ناپذير پرولتارياى ايران تصادفى حادث نشده است. احياى بلشويسم در نظر و عمل، و تحقق ملزومات تشکيل حزب کمونيست بر بستر چهار سال مبارزه حاد طبقاتى صورت گرفته است. چهار سال مبارزه طبقاتى شدت يابندهاى که زمينهساز پيشروى پرولتاريا بسوى اهداف و سياستهاى مستقل طبقاتى خويش بوده است و تلاش خستگى ناپذير و مبارزه پيگير و هدفمند مارکسيسم انقلابى بر عليه حاکميت نظرى و عملى خرده بورژوازى بر جنبش کمونيستى، آن را متحقق ساخته است.
14
پرولتارياى ايران بمثابه گردانى از پرولتارياى جهانى توفيق يافته است تا نتايج بحران سراسرى حاد و عميق بورژوازى جهانى را تا حد يک انقلاب عظيم در ايران تجربه کند و در دل اين انقلاب کمونيسم رهايى بخش، کمونيسم مانيفست را، هم در نظر و هم در عمل از زير سلطه رويزيونيسم جهانى آزاد سازد.
15
پيروزيهاى دوران ساز پرولتارياى ايران براى پرولتارياى جهانى که بر زمينه بحران امپرياليسم در همه جا در حال برآمد است و در همه جا در تلاش احياى کمونيسم از زير آوار حاکميت دهها ساله رويزيونيسم است، از هم اکنون به دستاوردهاى ارزشمند طبقاتى و سنگرهاى پيشروى طبقاتى تبديل شده است. برنامه حزب کمونيست ايران ميرود تا مبناى داورى اصالت کمونيستى جريانات مارکسيسم انقلابى در سراسر جهان قرار گيرد؛ و پرولتارياى ايران ميرود تا به پرچمدار پرولتارياى جهانى و مرکز پايهگذارى انترناسيونال نوين لنينى بدل گردد.
16
پس بى حکمت نيست که تمام بلندگوهاى امپرياليستى خبر ضربه تشکيلاتى به نيروهاى برنامه حزب کمونيست ايران را انعکاس ميدهند. بى حکمت نيست که خمينى در سخنرانىاش از بورژوازى امپرياليست گلايه ميکند که چرا در پاسخ به چنين خدمتى عظيم، به پيشگاهش تبريک نميفرستند؛ بى حکمت نيست که سردسته سپاه پاسداران ضمن يادآورى اين نکته به بورژوازى که "اينان قصد وحدت و گردآورى کليه نيروهاى کمونيست را داشتهاند" با لاف و گزاف بر اهميت کار سرکوبگران دولتى تکيه ميکند و خدمتگزارى رژيم اسلامى به امپرياليسم جهانى را متذکر ميگردد.
17
اينجا ديگر پاى خصومت آخوندهاى مرتجع و "تروريستهاى منافق" در ميان نيست. اينجا ديگر جنگ و گريز پوپوليستهاى ورشکسته و منهزم با جمهورى تا دندان مسلح اسلامى در کار نيست. اينجا پاى جنگ يک طبقه و آبديدگى پرولتاريا در اين جنگ و تأثير ترديد ناپذير دستاوردهاى حال و آينده مبارزهاش بر پرولتارياى جهانى در ميان است. اينجا ديگر پاى هست و نيست نه تنها رژيم جمهورى اسلامى بلکه کل نظام بورژوازى در ميان است.
18
محسن رضايى با رجزخوانىهايش فقط وحشت خود را به نمايش گذاشته است. وحشت از قدرتى که در حال تکوين است. او ليبرالها را سرکوب کرده است، مجاهدين را کشتار کرده است و سازمانهاى پوپوليستى را به نابودى کشانده است ولى پرولتارياى آگاه و در حال تشکل را در مقابل خويش يافته است. اين، وحشتى از آينده است. وحشتى که سير پيشرفت نيروهاى برنامه حزب کمونيست در سال جارى آنرا موجه ميسازد و عليرغم تمام ناکامىهاى کمونيستها در اين دوره، آينده محتوم پرولتارياى فاتح را به ديدرس بورژوازى رژيم اسلامىاش ميکشد.
19
اما اگر هياهوى رژيم در انعکاس خبر ضربه تشکيلاتى به نيروهاى طرفدار برنامه حزب، نشان قدرت آينده ماست، خود اين ضربات نيز بيانگر ضعف مبارزه گذشته ماست. مبارزهاى که فاقد محتوا و خصلتهاى کمونيستى در پراتيک و سازماندهى خود بوده است. مبارزهاى که از نظرسياسى به سوسياليسم و از نظر تشکيلاتى به يک طبقه معين - پرولتاريا - متکى نبوده است. مبارزهاى که هدف خود را سازماندهى و هدايت پرولتارياى همواره مبارز قرار نداده است بلکه کل موجوديت مبارزه عملىاش در خواست سرنگونى رژيم جمهورى اسلامى و جنگ و گريز سازمان جدا از طبقه با پليس سياسى رقم خورده است: مبارزهاى پوپوليستى و با سبک کار پوپوليستى!
20
کنگره اول اتحاد مبارزان کمونيست اين انحراف اساسى عملى و تشکيلاتى از مبارزه حزبى را به تفصيل مورد بررسى قرار داد. کنگره ما بر متن دستيابى به مبانى پراتيک و تشکيلات کمونيستى، راههاى مقابله با پليس سياسى نيز بطور ويژه مورد بررسى قرار داد و به دستاوردهاى ارزشمندى که ضامن ادامه کارى مبارزه و انسجام صفوف مبارزه تحت شاقترين شرايط پليسى است، دست يافت. کنگره ما در اين زمينه، به اين نتيجه رسيد که خصلت جدا از طبقه تشکيلات پوپوليستى و خصلت جدايى مبارزه پوپوليستى از بستر روابط واقعى اجتماعى نه تنها نميتواند کمترين پيشرفت عملى را در امر تشکل و رهبرى مبارزه پرولتاريا موجب شود بلکه خود زمينهساز بيشترين ضربات پليسى و کارآيى و گسترش اين ضربات است. بوروکراتيسم و محفليسمى که عارضه چارهناپذير چنين تشکيلاتى است، تشکيلات جدا از طبقه را آماج ضربات پليس سياسى قرار ميدهد و افراد مجتمع شده در تشکيلات "درخود" را به شکست و نيستى ميکشاند.
21
در اين مورد هم سلطه پوپوليسم وسبک کار پوپوليستى بر جنبش کمونيستى بيشترين لطمات را به مبارزه پرولتاريا موجب شده است.
22
رژيم جمهورى اسلامى تاکنون کوشيده است، شکست و "تلاشى" سازمانهاى پوپوليستى را به حساب شکست و نابودى مبارزه کمونيستى بگذارد و جبن و خيانت رهبران جنبش پوپوليستى را به پاى کمونيسم بنويسد.
23
اين کمونيسم نيست که در اين ميان از پا درآمده است. اين خرده بورژوازى است که زير فشار مبارزه طبقات له شده است و مبارزه سنتى آنارشيستىاش به شکست و بى اعتبارى کشيده شده است. مارکسيسم انقلابى، اين سرانجام محتوم را در همان دوره رونق جنبش پوپوليستى به صراحت پيشگويى کرده بود. کمونيسم بالنده و با عزمى استوار پيش آمده است و امروز دريافته است که حتى مصونيت مبارزه از تهاجم پليس سياسى در گرو گسست کامل طبقاتى از خرده بورژوازى، طرد کامل سبک کار پوپوليستى و اتخاذ شيوههاى کمونيستى مبارزه است.
24
ضربات اخير وارد بر سازمان ما را نيز نميتوان به حساب کمونيسم گذاشت. ضربات اخير سازمانى ما، ميراث ضعفهاى گذشته ما، عواقب ناشى از فعاليت پوپوليستى گذشته ما و کفّاره دورى ما و فعاليت گذشته ما از مبانى پراتيک و تشکيلات کمونيستى است.
25
بگذار بورژوازى و حکومت اسلامىاش شکست پوپوليسم و شائبهها و آلام پوپوليستى مبارزه گذشته ما را به حساب ضعف کمونيسم و قدرت خويش بگذارند و آنرا عربده بکشند، تاريخ نوين مبارزه پرولتاريا تازه آغاز شده است!
26
در شرايطى که تمام نيروها به خاک افتادهاند، مارکسيسم انقلابى بالنده و خستگى ناپذير تا آستانه تشکيل حزب کمونيست ايران پيش آمده است. آنچه در اين راه، پرولتاريا از دست داده است براستى ضايعهاى است؛ صدها و هزاران جان باخته کمونيست، دهها هزار زندانى سياسى کمونيست و صدمات و لطمات فوق العاده خطير. اما عليرغم تمام اين مصائب، پرولتاريا استوار و خلل ناپذير با دستاوردهاى تعيين کننده در امر رهايى قطعى خويش پيش آمده است و همچنان به پيش خواهد رفت.
27
وحشت رژيم در انعکاس خبر ضربه تشکيلاتى به نيروهاى حزب کمونيست، از آن چيزى است که هم اکنون هستيم و بخصوص از آن چيزى است که در آينده ميتوانيم باشيم. بگذار رژيم جمهورى اسلامى و بورژوازى امپرياليست، از انقلاب کمونيستى بر خود بلرزند، پرولتاريا جهان را به چنگ خواهد آورد.
بهرام سينا
کارگر کمونيست، ارگان اتحاد مبارزان کمونيست، شماره ٥ - دى ١٣٦١
m-hekmat.com #2770fa.html
|
|