وظائف و دورنماى "کمونيست"
سرمقاله نشريه شماره ٢
در ابتداى کار "کمونيست" ضرورى است خطوط کلى سياستهاى ناظر بر اين نشريه و جايگاه و نقش ارگان مرکزى را در اين دوره از فعاليت حزب ترسيم کنيم.
3
"کمونيست" ارگان مرکزى حزب کمونيست ايران است و از اينرو منعکس کننده نظرات رسمى حزب و مهمترين ابزار رهبرى در امر پيشبرد برنامه و سياستهاى حزب و هدايت فعالين حزبى است. اما اين به خودى خود محورهاى اصلى کار "کمونيست" را در اين دوره معين از حيات حزب کمونيست ايران و جنبش طبقاتى ما روشن نميکند. نشريه ما در شرايط اجتماعى و سياسى مشخص و بر زمينه نيازهاى حزبى ويژهاى منتشر ميشود و محتواى آن با نيازهاى اين دوره معين از فعاليت ما تناسب دارد. نشريه ما نميتواند و نبايد صرفا ابزارى براى تبليغ و توضيح ساده اهداف عمومى و تاکتيکهاى حزب باشد. "کمونيست" چون هر ارگان سراسرى حزبى ديگر در طول حرکت زنده جنبش طبقاتى وظيفه دارد که بر رفع موانع معين پيشروى حزب و جنبش طبقه کارگر در هر دوره و بر سر هر نقطه عطف مشخص، متمرکز شود. اين موانع را بدرستى به فعالين حزب و پيشروان طبقه کارگر بشناساند، راه غلبه بر اين موانع را بروشنى توضيح دهد و نيروى طبقه کارگر آگاه و متشکل را براى رفع آنها بسيج و هدايت نمايد. موانعى که بر سر راه رشد جنبش طبقاتى پرولتاريا قرار ميگيرند همواره يکسان نيستند، بلکه مداوما چه به دليل تحولات شرايط عينى اجتماعى و چه در نتيجه پراتيک حزبى و تودهاى طبقه کارگر، تغيير ميکنند. ارگان مرکزى حزب نيز نتيجتا بايد در هر دوره معين توجه خود را به گرهگاههاى جديد جنبش معطوف کند.
4
بدين ترتيب براى درک وظايفى که "کمونيست" در اين دوره برعهده خود ميداند، بايد از اهداف و سياستهاى کلى فراتر برويم و گرهگاههاى امروز جنبش و موانع امروز رشد و تکامل مبارزه پرولتارياى آگاه و سوسياليست را مورد توجه قرار دهيم.
5
در شرايط کنونى حلقه اصلى در تکامل جنبش طبقاتى پرولتارياى ايران چيست؟
6
مهمترين و پايهاىترين درسى که انقلاب ١٣٥٧ و وقايع پس از قيام بهمن براى پيشروان طبقه کارگر داشت، اين حقيقت مارکسيستى بود که در غياب پرولتارياى متشکل در حزب مستقل سياسى خويش، هيچ تحول عينى و واقعى در موقعيت اقتصادى و سياسى تودههاى طبقه کارگر متصور نيست. قريب ٥ سال پس از قيام بهمن، اينک تجربه زندگى واقعى تودههاى طبقه ما اثبات نموده است که هر کس خواهان تکامل و حرکت بى وقفه انقلاب و جنبش انقلابى است، ميبايد بدوا و قبل از هر چيز خواهان تشکل حزبى طبقه کارگر و دخالت متشکل و مستقل اين طبقه در انقلاب باشد. بدون اين، يعنى بدون پرولتارياى آگاه و متشکل در حزب کمونيست خويش، خونينترين قيامها و بيشترين فداکارى تودههاى طبقه ما، حتى آنجا که به شيوهاى خودبخودى دست به اسلحه برده باشند، قادر به در هم کوفتن پايههاى قدرت بورژوازى نيست. دوران پس از قيام بهمن اين واقعيت را به ثبوت رساند که در عصر امپرياليسم هرگونه توقف کارگران و زحمتکشان در نيمه راه تصرف قدرت، معنايى جز اعاده سلطه سياه سرمايه و تکامل ماشين دولتى سرکوبگر بورژوازى نخواهد داشت. پيشروى بى وقفه، يعنى تنها شرط پيروزى انقلاب، مستلزم وجود يک حزب نيرومند پرولترى است.
7
"انقلاب" در گرو "حزب" است. طبقه کارگر ايران براى آموختن اين درس پايهاى مارکسيسم بهاى گزافى پرداخت. مارکسيسم انقلابى با پافشارى دائمى خود بر اين حقيقت مارکسيستى و تلاش واقعى و عملى خود براى سازماندهى حزب پرولترى وفادارى خود را به منافع طبقه کارگر به ثبوت رسانيد. و سوسياليسم خرده بورژوايى، که در ظرف دو سال در متن انقلابى خلقى و همگانى شکفت و پرپر شد، با عجز خود در درک عملى اين حقيقت خاطرهاى جز يک سلسله جست و خيزهاى اعتراضآميز خيابانى در ذهن طبقه کارگر بر جاى نگذاشت و نه تنها بيگانگى خود را با سوسياليسم به نمايش گذاشت، بلکه ناتوانى خرده بورژوازى مستاصل کشورهاى سرمايهدارى تحت سلطه امپرياليسم را در دفاع پيگير از دمکراسى انقلابى نيز برملا ساخت.
8
اگر اين درس اساسى در ذهن پيشروان طبقه کارگر ايران حک نشود و بطور جدى و در عمل مهر خود را بر جنبش کارگرى و انقلابى نکوبد، آنگاه تجربه عقب نشينيها و لطمات چند ساله اخير بدون شک ميتواند از نو تکرار شود.
9
بنابراين ما موظفيم اکنون، پيش از آنکه بار ديگر امواج نوين انقلاب تودهها "شيفتگان انقلاب" را از خود بى خود کند و کوچهها و خيابانهاى شهرها بار ديگر از مدافعان پرهياهوى "مارکسيسم" و "آزادى طبقه کارگر" انباشته شود، اين اتمام حجت طبقاتى پرولتارياى انقلابى ايران را تکرار کنيم و خود سياست عملى خود را کاملا به آن متکى سازيم:
10
"انقلاب بدون حزب سياسى مستقل طبقه کارگر، انقلاب بدون حزب کمونيست، به سادگى در دست بورژوازى و خرده بورژوازى به مسلخ پرولتاريا تبديل ميشود. پيروزى انقلاب مستلزم تشکيل و تحکيم حزب پرولترى است، و آن "کمونيستى" که انقلاب را ميخواهد اما عملا و فورا و دائما به امر حزب معطوف نيست، نه تنها کمونيست بودن بلکه انقلابيگرى خود را نيز به زير سؤال برده است."
11
اگر در بهمن ٥٧ اين حکم از جانب بخش اعظم جنبش مدعى کمونيسم و سراپا غرق "پراتيک" پافشارىاى دگماتيک بر يک حقيقت تئوريک تلقى ميشد، امروز اين ديگر خود پراتيک است که اين حقيقت را از لابلاى تجربه خونبار چند سال مبارزه آشکار طبقاتى بيرون ميکشد و اعتقاد و وفادارى عملى به آن را به محک و معيار انقلابيگرى هر فرد و جريان سياسى بدل ميکند.
12
بنابراين معطوف بودن به حزب کمونيست، و پراتيک انقلابى را تنها با معيار و شاخص گسترش پراتيک حزبى طبقه کارگر تعريف کردن و سنجيدن، تنها يک تمايل ايدئولوژيک "ما" نيست. اين تنها يک استنتاج عملى از آموزشهاى تئوريک مارکسيسم نيست، بلکه يک نياز عملى جنبش واقعى پرولتارياست. "انقلاب" در جهان عينى مبارزه طبقاتى به "حزب" گره خورده است.
13
اگر اين حکم به گوش سوسياليستهاى خرده بورژوا، از محافل باقى مانده از خط ٣ تا انشعابات گوناگون و هر روز رو به فزونى فدائى يک موعظه تکرارى و خسته کننده به نظر برسد، اين امر کاملا طبيعى است. آنان مجاز و حتى ناگزيرند علل ناکاميهاى خود را در هر جا که ميخواهند جستجو کنند. آنان مجاز و حتى ناگزيرند ضعفها و مشکلات خود را در تاکتيکها، در دير و زود جنبيدن در حمايت از اين و آن جناح و حزب و نيروى بورژوايى، دير و زود انشعاب کردنها و يا حتى در خصوصيات فردى رهبران تشکيلاتى خود ببينند، و به هر شکل که خود صلاح ميدانند خود و "سازمان پرافتخار" خود را براى شرکت در دور بعدى بخت آزمايى سياسى که با اعتلاى جنبش تودهاى بر روى همه احزاب بورژوايى و خرده بورژوايى گشوده ميگردد، سر پا نگهدارند.
14
اما ما مارکسيستها موظفيم به نياز واقعى طبقه کارگر ايران پاسخ گوييم. ما موظفيم اوجگيرى و تکامل انقلاب را از زاويه تکامل و تحکيم حزب کمونيست ايران بنگريم. اين حکم پايهاى قطبنماى حرکت ما در اين دوره از تکامل جنبش طبقه کارگر است.
15
پذيرش اين حکم براى مارکسيسم انقلابى متشکل در حزب کمونيست ايران معناى عملى مشخصى در بر دارد. حزب ما بايد در مقياس سراسرى به حزب تودهاى کارگران ايران تبديل شود. مبارزات چند ساله مارکسيسم انقلابى امروز ما را به تشکيل حزب کمونيست ايران قادر ساخته است. ما بيشترين و بهترين انقلابيون کمونيست را در يک حزب واحد، در يک حزب ضد رويزيونيست با روشنبينى و استحکام ايدئولوژيک- سياسى و نفوذ قابل توجهى در ميان بخشى از طبقه کارگر ايران، متحد و متشکل کردهايم. حزب ما در بخش وسيعى از کشور در کردستان، رهبر عملى تودهها در يک جنبش انقلابى مسلحانه است. حزب ما دورنماى سياسى و نقشهعملهاى روشن و استخوانبندى تشکيلاتى محکمى دارد. اما اينها تنها نقطه شروع مساعدى براى گام تعيين کنندهاى است که بايد برداشته شود. با تشکيل حزب کمونيست ايران ساختمان يک حزب تودهاى پرولترى در ايران تازه به معناى واقعى کلمه آغاز شده است. اين يک واقعيت است که حزب ما هنوز از خصوصيات عملى لازم براى آنکه بتواند تودههاى طبقه کارگر را به حرکت درآورد و مستمرا هدايت کند و قادر باشد تا نقطه اتکاء يک انقلاب سراسرى و يک جنبش ادامهکار طبقاتى قرار گيرد، برخوردار نيست. حزب ما در خارج کردستان هنوز يک حزب تودهاى کارگرى نيست و در کردستان نيز نفوذ و محبوبيت تودهاى تشکيلات حزب و موقعيت رهبرى کننده آن در جنگ انقلابى خلق کرد، هنوز بايد بر يک استخوانبندى تشکيلاتى گسترده متشکل از کارگران و زحمتکشان، متکى شود. حزب ما هنوز در مقياس سراسرى حزب تودههاى کارگر، حزب متشکل کننده و دربرگيرنده کارگران پيشرو و رهبران عملى جنبش کارگرى نيست.
16
بنابراين "ايجاد حزب پرولترى"، اين پيش شرط حياتى هر پيشروى انقلابى طبقه کارگر، براى ما امروز معناى عملى ديگرى جز تبديل حزب کمونيست ايران به حزب دربرگيرنده پيشروان طبقه کارگر و حزب رهبرى کننده تودههاى وسيع کارگر و زحمتکش در سراسر ايران ندارد. حزب ما بايد پايههاى خود را در ميان تودههاى طبقه کارگر تحکيم کند، بافت حزب ما بايد کارگرى شود. اکثريت اعضاى ما را بايد کارگران و زحمتکشان تشکيل دهند. پيشروترين و مبارزترين کارگران و رهبران عملى جنبش کارگرى بايد به صفوف حزب بپيوندند و جاى واقعى خود را در حزب و ارگانهاى تشکيلاتى مختلف آن پيدا کنند. ساختمان حزب بايد اساسا و عمدتا بر حوزههاى حزبى در محل کار و زيست کارگران و زحمتکشان متکى شود - و همه اينها بايد در مدتى نه چندان طولانى انجام شود. اين فورىترين و تعيين کنندهترين وظيفهاى است که حزب ما پيشاروى خود گذاشته است - اين حلقه اصلى در تکامل حزب و جنبش انقلابى طبقه ما در مقطع کنونى است.
17
همانطور که گفتيم حزب ما براى برداشتن اين گام اساسى از شرايط و امکانات مساعدى برخوردار است. طبعا تحقق اين امر با فعاليت همه جانبه و هماهنگ کليه ارگانها و فعالين حزب امکان پذير است. اما بدون ترديد "کمونيست" به عنوان ارگان مرکزى حزب بايد در جريان اين تلاش همه جانبه حزب نقش پيشرو و رهبرى کنندهاى ايفا کند. از ميان مجموعه سياستها و نقشهعملهايى که حزب براى تودهاى کردن تشکيلات سراسرى خود در نظر گرفته است، ما به اختصار به آن جنبههايى که بايد مستقيما در تعيين جهتگيرى و چهارچوب عمومى وظايف ارگان مرکزى ملحوظ شود اشاره ميکنيم.
18
حزب ما بايد در مقياس وسيع با پيشروان و تودههاى وسيع طبقه کارگر شناسانده شود
19
معرفى حزب تنها به معناى شناساندن نام و آرم حزب و اعلام حضور حزب در اين يا آن عرصه مبارزه و اين يا آن محيط اجتماعى نيست. شناساندن حزب قبل از هر چيز به معناى شناساندن موجوديت اجتماعى، اهداف و سياستها و شيوههاى حزب است. حزب کمونيست ايران، بايد به مثابه حزبى که در جبهههاى مختلف مبارزه منافع مستقل طبقه کارگر را نمايندگى ميکند و براى آگاهى و تشکل پرولتاريا در مبارزه براى سوسياليسم و ايجاد صف مستقل پرولترى در هر جنبش انقلابى و دمکراتيک ميکوشد در مقياس وسيع شناسانده شود. به اين منظور بايد پروسه و مراحل مختلف تشکيل حزب مستمرا براى کارگران توضيح داده شود. کارگران بايد بدانند که حزب ما حاصل کدام مبارزات نظرى و عملى است، و چگونه راه خود را از ميان ضربات مداوم بورژوازى آشکار و درياى توهمات و تحريفات خرده بورژوايى به جلو باز کرده است. کارگران بايد وسيعا با برنامه و تاکتيکهاى حزب خود آشنا شوند و جوهر مستقل طبقاتى اين برنامه و سياستها را بشناسند. شعارهاى ما بايد در ذهن دهها هزار کارگر نقش ببندد و شيوههايى که ما براى رهايى، براى دمکراسى و سوسياليسم به طبقه کارگر توصيه ميکنيم بايد براى تودههاى وسيع کارگران آشنا و روشن باشد.
20
در اين مقطع "کمونيست" در کمک به امر شناساندن حزب اساسا پيشروان طبقه و نه تودههاى طبقه على العموم، را مد نظر خواهد گرفت. معرفى تودهاى حزب و تبليغ مداوم و مکرر برنامه و سياستهاى حزب وظيفه حياتى حزب به طور کلى است. اما اين وظيفه مستقيما نه بر عهده "کمونيست"، بلکه بر عهده ديگر ارگانهاى تبليغ سراسرى و تودهاى حزب، بويژه صداى حزب کمونيست ايران، صداى انقلاب ايران و بيانيهها و اعلاميههايى است که از جانب کميته مرکزى و ديگر کميتههاى رهبرى کننده فعاليتهاى حزب منتشر ميشود. "کمونيست" به سهم خود اين تبليغات گسترده را هدايت خواهد کرد. به اين منظور "کمونيست" برنامه و سياستهاى حزب را اساسا در تقابل با برنامه و سياستهاى احزاب و نيروهاى اپوزيسيون بورژوايى و خرده بورژوايى و بويژه در تقابل با مدعيان ناپيگير سوسياليسم، تبليغ و تشريح خواهد نمود. "کمونيست" خواهد کوشيد تا با توضيح اساس اختلافات حزب پرولتاريا با احزاب طبقات دارا، محتوى، مضمون و جهت تبليغات ديگر ارگانهاى حزب را روشن سازد. اين شيوه، ساير ارگانهاى تبليغى ما و فعالين ما در عرصههاى گوناگون را در امر تبليغ تودهاى بدرستى تجهيز خواهد کرد. در يک کلام، در زمينه معرفى حزب، "کمونيست" کارگران پيشرو را مخاطب اصلى خود قرار ميدهد.
21
کارگران پيشرو و رهبران عملى جنبش کارگرى بايد مستقيما به تشکل در حزب کمونيست ايران جلب شوند
22
جذب مستقيم کارگران پيشرو و رهبران عملى و فعال جنبش کارگرى به تشکل در حزب قطعا وظيفه هر روزه حوزههاى حزبى در محل زيست و کار کارگران و زحمتکشان است. کميته مرکزى حزب کمونيست ايران مصمم است تا بطور جدى اين امر را پيگيرى و هدايت کند و بويژه با آموزش دائمى فعالين در زمينه شيوهها و سبک کار حوزههاى حزبى، شيوههاى تبليغ و ترويج و سازماندهى، امر سازمانيابى کارگران پيشرو و مبارز را با حزب تسريع کند. اما فعاليت مستقيم حوزههاى حزب در محل، تنها در متن فعاليت عمومى حزب و به ويژه بر مبناى کار ارگانهاى سراسرى آن ميتواند موفقيت آميز باشد. "کمونيست" در اين زمينه وظيفه حساسى بر عهده دارد. نشريه ما بايد بتواند نه تنها حوزههاى فعالين ما را هدايت و هماهنگ نمايد، بلکه خود مستقيما کارگران پيشرو و مبارز را مخاطب قرار دهد و آنان را به حزب و سياستهاى آن جلب کند.
23
به اين منظور بايد قبل از هر چيز به مصاف آن موانعى رفت که در عمل سد راه تشکل حزبى پيشروان طبقه کارگرند. اين موانع همواره يکسان نيستند. نشر آگاهى سوسياليستى هميشه راه پيوستن به حزب را هموار ميسازد. اما امروز بخش وسيعتر کارگران مبارزى که به مارکسيسم و سوسياليسم معتقدند و عليرغم همه نوسانات جريانهاى مدعى مارکسيسم بر اين اعتقاد خود هستند، خارج از صفوف حزب ما قرار دارند. از اينرو بايد موانع عملىتر و مشخصترى را که اين کارگران پيشرو با آن مواجهند شناخت و در رفع آن کوشيد. اين موانع کدامند؟
24
صرف نظر از حالات متعدد بينابينى و با تذکر اين که هر تقسيمبندى ميان کارگران پيشرو به هر حال نسبى است، کارگران پيشرو و مبارز را ميتوان به دو دسته تقسيم کرد. دسته اول کارگرانى هستند که از گذشته با مارکسيسم و کمونيسم (ولو به شيوهاى تحريف شده) آشنا شدهاند. آگاهانه به عنوان کمونيست در انقلاب شرکت کردهاند. بعضا در طول انقلاب تعلق تشکيلاتى پذيرفتهاند و با سازمانهاى مختلف ارتباط برقرار کردهاند. موج سرکوب پليسى از يکسو و سترونى، ورشکستگى و اضمحلال سوسياليسم خرده بورژوايى و پوپوليستهاى رنگارنگ از سوى ديگر، تاثيرات زيانبارى بر اين پيشروان قديمىتر و مجربتر جنبش کارگرى بر جاى نهاده است. موج دستگيريها و اعدامها و جنايات بيشمار جمهورى اسلامى و بىاعتمادى ناشى از نوسانات سياسى و عجز و عدم قابليت سازمانهاى پوپوليستى در دفاع از منافع مستقل طبقه کارگر، ناتوانى اين سازمانها از هدايت هدفمند و ادامهکار جنبش کارگرى و بيگانگى آنها با سازماندهى کارگران در محيط زيست و کار، موجب رشد گرايشات تاسف آورى در ميان اين دسته از کارگران پيشرو شده است. تشکل گريزى، رفرميسم و اکونوميسم و از اين بدتر، انفعال، پى گرفتن زندگى شخصى و به انتظار تحولات سياسى "از بالا" نشستن از جمله اين گرايشهاست. ماحصل اين امر کنار کشيدن و کنار ماندن بخش وسيعى از اين کارگران از مبارزه سياسى و يا حتى فعاليت منفى است. مرز ميان کمونيسم و پوپوليسم در نزد اين دسته از کارگران بروشنى مشخص نيست و لذا ورشکستگى پوپوليسم، اميد به ثمربخشى کار کمونيستى را نيز در ميان اينان تضعيف نموده است.
25
با اين وجود نفوذ و اعتماد اين دسته از پيشروان، به دليل تجربه و سابقه فعاليت و شرکت آنها در رهبرى عملى مبارزات کارگران در مقاطع حساس، همچنان قابل ملاحظه و تعيين کننده است (عقب نشينىهاى جنبش کارگرى قطعا با کنار کشيده شدن اين پيشروان از پيشاپيش صفوف طبقه بى ارتباط نيست). به علاوه همانطور که گفتيم اين دسته از کارگران از آگاهى سياسى نسبتا بالايى برخوردارند، مسائل جنبش کمونيستى را با سهولت بيشترى درک ميکنند و در صورتى که بر اين گرايشها فائق آيند و به خط مشى اصولى متکى شوند از توانايى کافى براى جذب و کاربست سياستهاى کمونيستى برخوردارند. حزب کمونيست ايران بايد به فعال کردن مجدد اين دسته از کارگران پيشرو و مقابله با اين گرايشهاى انحرافى در ميان آنان توجه جدى مبذول دارد. اين شرط ضرورى آماده کردن اين کارگران براى مبارزه تحت پرچم حزب کمونيست است.
26
دسته دوم که امروز به طرز اجتناب ناپذيرى به پيشاپيش صفوف کارگران گام ميگذارند، رفقاى جوانتر و کمتجربهترى هستند که به تازگى با مارکسيسم آشنا ميشوند. اين رفقا از دانش سياسى و و سابقه کار تشکيلاتى کمترى برخوردارند. با برنامه و سياستهاى کمونيستى و با مجادلات نظرى و تاکتيکى گذشته جنبش چپ آشنايى کافى ندارند، به شيوهها و ظرايف کار هدايت مبارزات کارگران بخوبى آشنا نيستند. کمتر در ميان کارگران شناخته شدهاند و از نفوذ تودهاى کمترى برخوردارند. اما خلاء رهبرى در جنبش کارگرى و شور انقلابى خود اين رفقا، آنان را به ايفاى نقش پيشرو در مبارزات کارگرى ناگزير ميسازد. اين دسته از رفقا تشکل پذيرتر و به مبارزه تشکيلاتى اميدوارترند و در اين مقطع از جسارت و روحيه بالاترى برخوردارند.
27
همانطور که گفتيم اين تقسيمبندى قطعا نسبى است. اما بعنوان دو قطب برجسته در طيف گسترده کارگران پيشرو در کار "کمونيست" ملحوظ خواهد بود. "کمونيست" خواهد کوشيد تا با جو ارعاب و ترور جمهورى اسلامى از طريق تبليغ و توضيح قدرت طبقاتى پرولتاريا و به طور مشخصتر از طريق ارائه راههاى عملى براى سازماندهى يک جنبش ادامهکار رو به گسترش کارگرى مقابله نمايد. "کمونيست" خواهد کوشيد تا با نقد صريح و محکم گرايشهاى تسليم طلبانه و شرايط عينى اجتماعى و طبقاتى و مبانى ايدئولوژيک- سياسى رشد اين گرايشات در ميان کارگران، اثرات منفعل کننده ورشکستگى پوپوليسم را از اذهان کارگران پيشرو بزدايد. ناتوانى پوپوليسم و رويزيونيسم نه ناتوانى مارکسيسم انقلابى، بلکه بر عکس گواه حقانيت انتقادات کمونيستها بر سوسياليسم خرده بورژوايى بود. تنها توضيح تفاوت اساسى ميان کمونيسم و پوپوليسم، در تعلق طبقاتى، برنامه، سياست و شيوههاى عملى مبارزه ميتوان گريبان طبقه کارگر را از ميراث فلج کننده چند سال پراتيک سوسياليسم خرده بورژوايى خلاص کند. "کمونيست" در اين راه قاطعانه خواهد کوشيد. از سوى ديگر نشريه ما موظف است چشم رهبران جديد جنبش کارگرى را به مارکسيسم انقلابى و شيوههاى کار متشکل کمونيستى بگشايد. تجارب و درسهاى انقلاب ايران و تجارب جنبش کارگرى و کمونيستى در ايران و جهان را فعالانه در خدمت آموزش و رشد اين رفقا بکار گيرد، و به ويژه تلاش کند تا نسل جديد کارگران پيشرو و کمونيست، اساسا مارکسيسم و مبارزه کمونيستى را اين بار به روايت کمونيستها بياموزند. امروز ديگر هر کارگرى که کمونيست ميشود، بايد کاملا از شائبههاى تحريفات چند ده ساله رويزيونيستها و سوسياليستهاى خرده بورژوا به دور ماند. نشريه "کمونيست" در اين زمينه بر عهده خود ميداند و خواهد کوشيد تا سدى محکم در برابر نفوذ آراء و انديشهها و سياستهاى غير پرولترى در صفوف جنبش کارگرى باشد.
28
سبک کار کمونيستى بايد در تقابل با سبک کار خرده بورژوايى مداوما آموزش داده شود
29
تبديل حزب کمونيست ايران به حزب دربرگيرنده بخش وسيعى از پيشروان و رهبران عملى طبقه کارگر، "کارگرى کردن بافت حزب و حزبى کردن توده کارگران"، تنها با "بردن" برنامه و سياستهاى پرولترى به ميان طبقه کارگر مقدور نيست. اين تفاوت برنامهاى و تاکتيکى حزب ما با سازمانهاى پوپوليست دوره قبل به خودى خود براى ايجاد پيوند عملى عميق ميان حزب و کارگران کافى نيست. يه اين منظور کار به شيوه کمونيستى حياتى است. صحت شيوههاى تبليغ و ترويج و سازماندهى ما، شيوههاى پنهانکارى و مبارزه ما با پليس سياسى، آموزش درونى، مناسبات درون تشکيلاتى و خلاصه شيوههاى عملى فعاليت تشکيلاتى ما تنها ضامن موفقيت حزب در برداشتن گامى است که گفتيم. اما اين نيز يک واقعيت است که نه تنها کارگران پيشرويى که در حزب ما متشکل ميشوند، بلکه حتى بخش وسيعى از فعالين، ارگانها و حوزههاى حزبى ما با اين شيوهها بخوبى آشنا نيستند و خو نگرفتهاند. ميراث عملى پوپوليسم در عرصههاى مختلف فعاليت تشکيلاتى با صدور يک فرمان از ميان نميرود. اين امر محتاج تعريف دقيق شيوههاى فعاليت در عرصههاى مختلف و آموزش دلسوزانه و پيگير فعالين حزب با مبانى و ضوابط فعاليت به شيوه کمونيستى است. "کمونيست" وظيفه دارد تا مرکز کنترل کننده و هدايت کننده اين پروسه بازآموزى در صفوف ما باشد. "کمونيست" بايد جنبشى را که امروز در درون حزب ما براى طرد روشهاى خرده بورژوايى و متکى کردن حزب بر موازين کار کمونيستى جريان دارد پيگيرانه رهبرى کند. "کمونيست" بايد بکوشد تا در طول يک دوره فعاليت خود زمينه و مصالح کافى را براى تربيت نسل جديدى از کادرهاى کمونيست، که سبک کار کمونيستى به جزء لايتجزاى هويت سياسى آنان بدل شده است، فراهم آورد. در عين حال خاطر نشان ميکنيم که بيان اثباتى و تفصيلى روشهاى فعاليت در عرصههاى مختلف، عمدتا بايد از طريق انتشار جزوات مستقلى که سبک کار پايه کمونيستى را توضيح ميدهند انجام پذيرد. کمونيست به سهم خود بر نکات محورى سبک کار کمونيستى معطوف خواهد شد و فعالين ما را در جريان مبارزه زنده و جارى آنها بويژه در پرتو نقد سبک کار پوپوليستى آموزش خواهد داد.
30
"کمونيست" بايد به رهبر کارگران پيشرو در برخورد به مسائل جنبش کارگرى تبديل شود
31
در مورد لزوم دخالت هدفمند و آگاهانه حزب کمونيست در مبارزات جارى کارگران نيازى به توضيح نيست. همين براى تاکيد بر ضرورت پرداختن "کمونيست" به مسائل جنبش کارگرى و تلاش در هدايت کارگران پيشرو بر مبناى يک خط مشى طبقاتى در اين مبارزات کافى است. اما علاوه بر اين، از نقطه نظر امر تودهاى کردن حزب اين امر اهميت ويژهاى مييابد. جلب کارگران پيشرو به صفوف حزب در مقياس وسيع بى آنکه حزب بتواند نقطه اتکاء و رهبر آنان در برخورد به مسائل متنوع جنبش کارگرى قرار گيرد، مقدور نيست. موفقيت ما در انجام اين وظيفه اساسا در گرو ارتباط سياسى و عملى نزديک ميان هيات تحريريه "کمونيست" و کارگران پيشرو و رهبران عملى جنبش کارگرى است. حفظ و گسترش اين ارتباط يکى از مهمترين وظايف کليه فعالين حزب و حوزههاى حزبى در محلات کارگرى و کارخانههاست. کارگران پيشرو بايد وسيعا با هيات تحريريه "کمونيست" مکاتبه کنند و حتى هر جا اين امکان موجود باشد، عملا ديدار و گفتگو نمايند. گزارشهاى منظم از مبارزات جارى کارگران، از پيچ و خمها و مراحل مختلف اين مبارزات، از مسائل گرهى و حساسى که پيشروان در عمل با آن روبرو هستند، بايد به هيات تحريريه برسد. بدرجهاى که اين ارتباطات تحکيم شود و گسترش يابد، "کمونيست" نيز عملا و واقعا به نشريه رهبرى کننده کارگران پيشرو در مبارزات جارى کارگران تبديل خواهد شد. بعلاوه اين ارتباط نزديک با رهبران عملى مبارزات کارگرى و پيگيرى و دقت فعالين حزب در گزارش اخبار جنبش کارگرى به نشريه "کمونيست"، امکان خواهد داد تا نشريه ما اخبار جنبش کارگرى را به دقت و با سرعت کافى منعکس کند.
32
نکاتى که برشمرديم جهتگيرى عمومى "کمونيست" را در اين مقطع روشن ميکند. اين جهتگيرى ملاک و معيار ما درنگارش و يا انتخاب مقالات براى نشريه خواهد بود.
33
در خاتمه توضيح چند نکته ديگر نيز ضرورى است:
34
اولا آنچه درباره ضرورت تودهاى کردن حزب گفتيم سياستى است که بر کل حزب ما، و از جمله تشکيلات حزب کمونيست ايران در کردستان يعنى کومهله نيز، ناظر است. به اين ترتيب مسائل مبارزه حزب و طبقاتى - بويژه از زاويه تحکيم پايههاى حزب در ميان تودههاى طبقه کارگر، در کردستان با همه خصوصيات و ويژگيهاى آن در نشريه "کمونيست" نيز منعکس خواهد شد - و "کمونيست" نقش هدايت کننده خود را در اين تلاش حزبى در اين عرصه نيز ايفا خواهد کرد. اما، با توجه به وجود يک تشکيلات منسجم گسترده و قدرتمند حزبى در کردستان با سياستهاى روشن در جنبش انقلابى خلق کرد و با در نظر گرفتن اينکه سازمان کردستان حزب کمونيست ايران (کومهله) نشريات منظم سياسى، تبليغى و خبرى و برنامههاى مستمر راديويى خود را دارد، "کمونيست" ميتواند در برخورد به مسائل مبارزه طبقاتى و انقلابى در کردستان عمدتا بر مسائل محورى اين مبارزات متمرکز شود و از ورود در جزئيات بپرهيزد. "کمونيست" خواهد کوشيد تا علاوه بر ترسيم خطوط اصلى کار حزبى در کردستان و توضيح مواضع برنامهاى و سياستهاى تاکتيکى حزب در قبال حق تعيين سرنوشت و جنگ انقلابى خلق کرد، رئوس جمعبندى اخبار اين جنبش را نيز در اختيار کارگران و زحمتکشان سراسر کشور قرار دهد.
35
نکته دوم، درباره سبک کار نشريه "کمونيست" است. "کمونيست" يک ارگان رهبرى سراسرى حزب است. بنابراين نميتواند و نبايد به مسائل جزئى و نکاتى که فاقد اهميت طبقاتى و سراسرى هستند بپردازد. "کمونيست" نميتواند و نبايد کار روزمره مبلغين و مروجين حزب را براى آنان انجام دهد. سياستهاى حزب را در تمام جزئيات و ظرايف عملى بشکافد و هر امر را براى تک تک فعالين ما در تک تک عرصهها معنى کند. اين وظيفه کميتهها، حوزهها و فعالين حزبى است که سياستهايى را که در "کمونيست" مورد بحث قرار ميگيرد و رهنمودهاى سراسرىاى را که عرضه ميشود، بر مبناى نيازها و ويژگيهاى محيط فعاليت خاص خود به نقشهعملها و رهنمودهاى کاملا مشخص براى کار خود تبديل کنند. براى مثال وظيفه "کمونيست" تعيين شکل دقيق تبليغ اين يا آن جمع زحمتکشان با سطح آگاهى معين نيست. "کمونيست" وظيفه ندارد براى فعالين ما متون تبليغى حاضر و آماده تهيه کند - هر چند موارد زيادى عين مقالات نشريه ميتواند و بايد به صورت اعلاميههايى در ميان کارگران توزيع شود. تطبيق رهنمودهاى نشريه با محيط فعاليت خود، کار دائمى رفقاى حزبى در حوزهها و تشکيلاتهايى است که مستقيما با توده کارگران و زحمتکشان سر و کار دارند.
36
"کمونيست" هنگامى در کار خود موفق ميشود و نشريهاى براى هدايت همه فعالين ما خواهد شد که بتواند از لابلاى مسائل متنوع، مسائل قابل تعميم، روندهاى عمومىتر و موضوعاتى را که داراى جنبههاى قوى طبقاتى و سراسرى هستند بيرون بکشد و به آنها بپردازد.
37
نکته آخر اين است که "کمونيست" ارگان مرکزى رسمى حزب کمونيست ايران است. بيانيهها و اطلاعيههاى دفتر سياسى و کميته مرکزى حزب، مصوبات، قطعنامهها و قرارهاى رسمى که بايد علنا منتشر شوند و مواضع رسمى حزب در قبال مسائل مختلف در اين نشريه به چاپ خواهند رسيد. مقالات "کمونيست" اعم از اينکه با امضاء يا بدون امضاء منتشر شوند، بيانگر مواضع رسمى حزب هستند. همانطور که در شماره قبل توضيح داديم، "کمونيست" تحت نظر هيات تحريريهاى متشکل از رفقا ف. پرتو، حميد تقوايى، منصور حکمت و شعيب زکريايى منتشر ميشود. علاوه بر اين، عدهاى ديگر از ديگر اعضاى حزب را مستقيما دعوت به همکارى مستمر با نشريه نمودهايم و در اينجا از همه اعضاء و فعالين حزب ميخواهيم تا مقالات، اخبار، گزارشات و نظرات خود را براى ما ارسال دارند. بديهى است که هيات تحريريه در رد و قبول يا حک و اصلاح مقالات آزاد خواهد بود.
38
يکبار ديگر همه اعضاء و فعالين حزب و کارگران پيشرو و مبارز را به همکارى با "کمونيست" در پيشبرد مجموعه وظايفى که در مقابل خود قرار داده است دعوت ميکنيم. موفقيت ما تنها با انتشار منظم نشريه سنجيده نميشود، بلکه با تحقق اهداف و سياستهايى قضاوت ميشود که برشمرديم. "کمونيست" تنها در متن يک تلاش همه جانبه حزبى براى تعميق پيوندهاى عملى حزب ما با طبقه کارگر امکان موفقيت دارد و ما به سهم خود همه رفقا را به امر فراخوان ميدهيم.
هيات تحريريه
40
(ف. پرتو، حميد تقوايى، منصور حکمت، شعيب زکريايى)
کمونيست، ارگان مرکزى حزب کمونيست ايران، شماره ٢ - ٢٠ آبان ١٣٦٢
m-hekmat.com #2800fa.html
|
|