Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  

به کميته اجرايى حزب کمونيست کارگرى

(يادآورى موازين دوره انتقالى - در پاسخ به نامه اعتراضى ک.م.حکا)


2
رفيق اصغر کريمى
3
از آنجا که در نامه اعتراضى حزب کمونيست ايران در چند مورد به مکالمات و توافقات من و ابراهيم عليزاده اشاره شده لازم ميدانم اين يادداشت را براى روشن شدن مساله از نظر فاکت در اختيار کميته اجرايى بگذارم. پيشنهاد ميکنم رونوشت آن به حزب کمونيست هم داده شود و در صورت چاپ علنى اعتراضيه و پاسخ آن، ضميمه آنها چاپ شود.
4
کلا ابراهيم عليزاده در دو نوبت با من در مورد تکليف اسناد حزبى پس از جدايى صحبت کرد. نوبت اول بعد از پلنوم بيستم و در مقطع تنظيم و امضاء توافقنامه دوره انتقالى بود. در اين جلسه رضا مقدم هم حضور داشت. در بحث امنيت ايشان خواستند که دو طرف از علنى کردن اسنادى که جنبه امنيتى دارد خوددارى کنند (که خود همين دال بر اين حقيقت است که نفس باقى ماندن اسناد نزد ما پذيرفته شده بوده و ابدا مورد سؤال و مورد اعتراض ايشان نبوده است). پرسيدم منظور چه اسنادى است. گفتند مثلا اسناد تماسهاى ما با نيروهاى منطقه (و نه آنطور که در اعتراضيه امروزشان آمده مقالات سياسى و يا مباحثات مربوط به منطقه). در پاسخ گفتم که چنين فرمولى تفسيربردار است. کما اينکه، (و اين را به عنوان مثال براى ايشان گفتم) قصد دارم با توجه به تحريک ملى که عليه من شده و ميشود نوشته داخلى‌ام در نقد ک.ر وقت کومه‌له بر سر تبيين جنگ با حزب دمکرات را چاپ کنم. ايشان مخالفتى با اين حرف من نکردند. صحبت ديگرى در اين مورد نشد. توافق شد که اولا، نويسندگان مقالات و ادبيات حزب کمونيست، حتى اگر از حزب خارج شوند در آينده حق تجديد چاپ آثار خود به اسم خود را دارند و ثانيا، اسرار و اطلاعات و اسنادى که مشخصا امنيت و ادامه کارى دو جريان و فعالين آنها را مورد مخاطره قرار دهند محفوظ بمانند. کاملا روشن است که اولا، اشاره سند مورد توافق به اسناد حاوى اطلاعات امنيتى است و ثانيا، اين ملاحظه‌اى است که هر يک از دو طرف بايد به تشخيص خود هنگام چاپ اسناد دوره فعاليت مشترک مد نظر بگيرند. اين توافق به اين ترتيب برعکس ادعاى نويسنده نامه کميته مرکزى حزب کمونيست مجاز بودن چاپ اسناد داخلى آن دوره حزب کمونيست را توسط هر دو طرف مورد تأييد قرار ميدهد. هدف توافق ابراهيم عليزاده و من نه سانسور حقايق تاريخ سياسى حزب، بلکه تنظيم ضوابطى براى انتشار آنها بوده است و اين به روشنى از متن توافقنامه پيداست.
5
نوبت دوم بلافاصله پس از خروج ما از جلسه پلنوم بيست و يکم در همان محل پلنوم با حضور ايرج آذرين بود. ايشان خواستند که ما ترتيبى بدهيم که اگر کسى اسنادى در اختيار دارد برگردانده شود. در پاسخ من گفتم که خروج ما فردى است و من مسئول جمع آورى اسناد از کسانى که بعدا شايد به حزب ما بپيوندند نيستم. اسنادى که شخصا در اختيار دارم اسناد يک دوره مهم در زندگى سياسى من است و طبعا آنها را نگهميدارم. ايرج آذرين اضافه کرد که از نظر او اين حق نه فقط شامل اسنادى که به قلم خود ماست بلکه شامل همه اسنادى که براى همه ما فرستاده شده و حيات سياسى ما و حزب ما را منعکس ميکند ميشود و مشعل (نشريه داخلى کومه‌له) را مثال زد. به ايشان پيشنهاد کرديم که مانند همه موارد خروج افراد از حزب به هر کس که از عضويت استعفا ميکند نامه بنويسند و اسناد را مطالبه کنند تا هر کس جواب خودش را به ايشان بدهد. ايشان گفتند بسيار خوب و فکر درستى است.
6
خارج از اين دو نوبت نه صحبت و نه توافقى که من يک طرف آن بوده باشم در مورد سرنوشت اسناد نشده است. به عنوان دفتر سياسى سابق حزب ما تمام اموال دفتر مرکزى و اسناد آرشيو کميته مرکزى را در يک قرار رسمى تحويل نمايندگان حزب کمونيست داديم. کل اسناد حزب کمونيست که رسما توسط کميته مرکزى آرشيو و نگهدارى ميشد تحويل داده شده است. واضح است که اين شامل نسخه‌هاى ديگرى از همان اسناد نميشود که از قبل و بنا به تصميم تشکيلات نزد رفقا مختلف، که لزوما همه به حزب کمونيست کارگرى نپيوستند، بوده است.


منصور حکمت

١٩ر١٠ر١٩٩٣



در خصوص اين نامه منصور حکمت همچنين نگاه کنيد به اسناد زير: - سند "موازين دوره انتقالى" - ١٣ سپتامبر ١٩٩١
- نامه کميته مرکزى حزب کمونيست ايران - ٢٥ر٩ر١٩٩٣
- پاسخ کميته اجرايى حزب کمونيست کارگرى ايران - ٢٢ر١٠ر١٩٩٣

m-hekmat.com #3310fa.html