پاسخ به سوالات رفيق آذرنوش
مبحث حزب و جامعه
3
آذرنوش: رفيق گرامى منصور حکمت با تشکر از عکسالعمل سريع و روشن کردن بيشترى از جنبههاى موضوع حزب و جامعه و اعلام آمادگى به پاسخ سئوالات رفقا. در ادبيات سنتى چپ، صحبت از کار دموکراتيک و سوسياليستى است. به اين اعتبار که کمونيستها وقتى به ميان کارگران ميروند کار سوسياليستى ميکنند و زمانى که مثلا به ميان زنان ميروند کار دموکراتيک ميکنند. شما اظهار ميکنيد که حزب يک موجوديت سياسى واحد است که ميخواهد در ظرفيتهاى متنوع کار کند و از يک رودخانه پرخروش سياسى نام ميبريد که راهش را به اشکال مختلف باز ميکند. براى اينکه فعال حزبى و عمومىتر از آن جنبش وسيعتر کمونيسم کارگرى؛ پروژههاى "جامعهاى" و پروژههاى "حزبى" را در دو کفه ترازو قرار ندهد و بطور کلى بند نافش را با اين نوع ادبيات قطع کند در اين زمينه توضيح بيشترى بدهيد.
4
نادر (م. حکمت): من به اين تفکيک "دموکراتيک- سوسياليستى" هيچوقت قائل نبودهام. اين همانطور که گفتهايد يک فرمولبندى سنتى و قديمى (پيشا- پنجاه و هفتى) است. منظورم اين نيست که سازماندهى و بسيج طبقه براى يک حزب کمونيستى همان مکانى را دارد که سازماندهى در جنبش برابرى زن يا جنبش ضد راسيستى. اولى تعريف ماهوى و هويتى کمونيسم است. و دومى يک دستور برنامه اجتماعى کمونيسم و يک رکن حياتى ابراز وجود سياسى حزب در جامعه است. حزبى که در ميان کارگران، براى سازماندهى سوسياليستى کارگران، فعاليت نکند، بنظر من کمونيست نيست. اما کمونيسمى که عليه راسيسم، عليه تبعيض عليه زنان، عليه حکومت مذهبى، عليه آزار کودکان، عليه ناسيوناليسم و قومىگرى، عليه استبداد سياسى به ميدان نيايد و بسيج و سازماندهى نکند، حزب سياسى نيست، يک موجوديت محفلى، پيشاحزبى و غيرسياسى و بىربط به جدال اجتماعى بر سر محو طبقات و استثمار و دولت در صحنه تاريخ واقعى است. همه اينها اَشکال وجودى جنبش کمونيستى است. هر جنبشى براى اجتماعى شدن و اجتماعى عمل کردن بايد به معضلات جامعه، که گريبانگير تودههاى وسيع مردم نسلهاى زنده ساکن کره ارض در آن مقطع است جواب بدهد. اينها مشخصات وجودى کمونيسم است. کمونيسم محصول جنبش ضد راسيستى، يا ضد استبدادى، نيست و پايههاى اجتماعى خود را در جنبش ضدراسيستى و ضدتزارى و ضدشاهى و ضداسلامى باز توليد نميکند. اما تمام اهميت مارکس در اين است که ميخواهد کمونيستها جهان را تغيير دهند. تغيير دادن جهان، و دست بردن به ابزارهاى تغيير دادن جهان، کوبيدن موانع تغيير سوسياليستى جهان کار کمونيسم است. کمونيسمى که اين کار را نکند هم، کمونيسم نيست. بنظر من کسانى که هويت کارگرى کمونيسم را بهانهاى براى تبليغ انزواطلبى صنفى سوسياليسم کارگرى قرار ميدهند، مارکسيست نيستند. و مارکسيست بودن (سازماندهى عروج طبقه کارگر بعنوان ناجى جهان و نه فقط خود. رجوع کنيد به مانيفست) شرط پيروز کردن کمونيسم است.
5
آذرنوش: شما در مصاحبه با پرسش اشاره کردهايد که "کمونيسم کارگرى ايران را بايد در جنبش عمل مستقيم کارگرى و بخصوص جنبش شورايى کارگران ايران و در حزب کمونيست کارگرى جستجو کرد. کمونيسم کارگرى بنظر من در يک تلاقى اجتماعى، جنبش زنان و بخش مهمى از حرکت تجددطلبانه و جنبش خلاصى اخلاقى، که جوانان عنصر فعاله اصلى آن در ايران امروز هستند، را با خود خواهد داشت. در مورد تلاقى اجتماعى اين جنبشها با هم بيشتر توضيح دهيد.
6
نادر: منظورم تلاقى اجتماعى اين جنبشها با هم نبوده است. اشاره من به يک رودرويى اجتماعى چپ و راست، کارگر و بورژوا، براى تعيين تکليف قدرت يا مسير حرکت جامعه است. يعنى وقتى در يک انقلاب، يا يک اعتلاى سياسى، جنبش سوسياليستى با دولت بورژوايى و جنبشهاى اصلى طبقات ديگر روبروى هم صف آرايى کنند، زنان و جنبش رهايى از اخلاق سنتى، جنبش ضدمذهبى و غيره را کنار کمونيسم کارگرى خواهيم يافت.
7
آذرنوش: آيا در شرايط ايران امروز همه اين جنبشها هموزن هستند. آيا در صورت نبود جنبش عمل مستقيم کارگرى، جريانات بورژوايى شانس بيشترى براى جذب جنبش زنان و جنبش تجددطلبانه در ايران را ندارند.
8
نادر: منظورتان از بخش اول سؤال را متوجه نيستم. هموزن هستند يا نه دقيقا يعنى چه؟ در جامعه؟ در ذهنيت و تمايلات ما؟ در کار حزب؟ اما بخش دوم سؤال بنظر من نکته خوبى را مطرح ميکند. جنبش عمل مستقيم کارگرى يک رکن حضور کمونيسم کارگرى در در صحنه سياسى ايران است. اين جنبش هنوز بطور واقعى پا به صحنه دخالت سياسى نگذاشته است. بنظر من اين خاصيت جنبش کارگرى است که در دورههاى خاصى سياسى ميشود و مستقيما به سياست ميپردازد و در فاصله اين دورهها عموما آن را در سنگر مبارزه براى بهبود اوضاع کارگران، يا جلوگيرى از بدتر شدن آن، پيدا ميکنيم. هماکنون جنبش عمل مستقيم کارگرى چندان به مساله دولت مذهبى، اختناق سياسى، برابرى زن و مرد، آزادى احزاب، حقوق کودک و غيره نميپردازد. راجع به چرايى اين مساله، و رابطهاش با موقعيت اقتصادى و سياسى کارگر در جامعه، ميشود مفصل بحث کرد. وقتى اين جنبش وارد ميدان سياسى ميشود، آنوقت ورق جدا برميگردد. اما عدم حضور جنبش کارگرى، جنبشهاى شورايى و جنبش مجامع عمومى در صحنه سياسى، و نپرداختن جدى اعتراضات کارگرى به مساله زن و فرهنگ و غيره، ابدا به اين معنى نيست که جريانات بورژوايى شانس بيشترى براى جذب جنبش زنان و غيره دارند، چون رکن ديگر حضور سياسى کمونيسم کارگرى در جامعه، حزب کمونيسم کارگرى است، يعنى نيرويى که حول پرچم برنامه و سياستهاى کمونيستى کارگرى تحزب پيدا کرده و بعنوان يک نيروى سياسى خودآگاه قادر به تبليغ، ترويج، سازماندهى، آکسيون، و صفبندى سياسى و نظامى و غيره، سازمان يافته و در ميدان حضور دارد. اتفاقا اين وضعيت بر اهميت حضور حزب در اين ميدانها صد چندان تاکيد ميکند. کمونيسم و کارگر بايد در ميدان مبارزه با استبداد و تبعيض و کهنه پرستى حضور داشته باشند، حتى اگر جنبش عمل مستقيم کارگرى هنوز در مراحل ابتدايىترى از رشدش باشد، يا در موضع تدافعى باشد. همين امروز حزب کمونيست کارگرى تا حدود زيادى يک تنه سنگرهاى سياسى تعيين کنندهاى را نگاه داشته است و دستور پيشرويى را به مباحثات در مورد ايران تحميل کرده است... در قبال مذهب، زنان، فرهنگ مدرن، سرنوشت رژيم اسلامى و غيره. اين مبالغه نيست. انعکاس فعاليت اين حزب را در رسانهها، در فضاى ايرانيان خارج، در جدل وسيعى که سران ريز و درشت نهضتهاى مدافع حفظ و يا تعديل جزئى اوضاع موجود با ما راه انداختهاند، و بخصوص، و اين جالب است، از علاقهاى که همين درجه انعکاس فعاليت ما در رسانهها و رسيدن ماتريال ما به ايران، در خود کشور برانگيخته است ميتوان ديد. وسعت مخالفان تند و تيز ما، درست مثل گسترش روى آورى به ما، اين حضور را نشان ميدهد. اگر فضاى سياسى در ايران گشوده بشود، هم شوراى کارگرى، و هم روشنگران ضدمذهبى و هم زنان برابرىطلب را در اين سنگرها کنار خود خواهيد يافت و نه در پاى شعرخوانى گلشيرى و ميتينگ جبهه ملى يا داريوش همايون.
9
آذرنوش: آيا بعنوان مثال نشريه کارگر امروز ميتواند همانند نشريه مدوسا ميزگردى حول مسائل کارگرى در ايران ترتيب دهد و از فعالين کارگرى در داخل کشور هم دعوت کند. به نظر من طى دوره اخير نشريه کارگر امروز در رودخانه پرخروش سياسىمان حضور نداشته، آيا بنظر شما کمبود اين جنبه از فعاليت و برجستگى در عرصههاى ديگر فعاليت يک نقص در موضوع "تلاقى اجتماعى" نيست.
10
نادر: مسلم است که کارگر امروز ميتواند چنين ميزگردى تشکيل بدهد. يک چنين ميز گردى قبلا هم در مورد بحث تشکلهاى مستقل کارگرى داشته است که تا آنجا يادم است خود رفقا ارزيابى خوبى از آن داشتند. اما اينکه از فعالين کارگرى داخل کسى در اين ميزگرد شرکت کند ديگر مسالهاى کاملا فنى و امنيتى است. کلا گسترش رابطه حزب با طيف رهبران و فعالين کارگرى ايرانى مقيم خارج، يک طرح مصوب و قديمى دفتر سياسى بوده است و رفقايى مانند مجيد محمدى و رضا مقدم براى دورههايى مسئوليت آن را داشته اند.
11
اما در مورد حضور و عدم حضور کارگر امروز چند نکته را خوبست اشاره کنم. بنظر منهم کارگر امروز بعد از يک دوره درخشان چند سال اول، دچار نوعى افول شد. نقش اين نشريه، در متمرکز کردن اذهان چپ در خارج کشور و بويژه رفقاى خود حزب آن زمان به طبقه کارگر و مسائل جنبش کارگرى و دادن تصويرى از يک پرچم کارگرى سياسى و راديکال و همهجانبهنگر، بسيار پرارزش بود. اما وقتى اين وظيفه اوليه با موفقيت انجام شد بنظر من کارگر امروز ميبايست خود را باز تعريف کند و در همان سطح نماند. من فکر ميکنم ميبايست از يک نشريه خبرى- تحليلى حول مسائل جارى، بيشتر معطوف به ايران، به مجله چشمبازکن و خطدهنده در مورد معضلات جنبش کارگرى در دنياى پس از سقوط بلوک شرق، اروپاى واحد، و به يک صداى مستقيمتر آلترناتيو شورايى- سوسياليستى در مقياس بينالمللى تبديل ميشد. اگر فضاى سياسى در ايران باز ميشد، کارگر امروز ميتوانست دوباره خاصيت روزنامهاى و جارى و معطوف به ايران پيدا کند وخود را با نيازهاى زمان تطبيق بدهد. فکر ميکنم کارگر امروز، به هر دليل، در بازتعريف سيماى خود پس از موفقيتهاى اوليه، موفق نشد. واضح است که جاى کارگر امروز خالى بوده است. در طرح مصوب اقدامات کميته داخل براى احيا و گسترش روابط کارگرى حزب در ايران و خارج، يک بند مهم به فعال شدن کارگر امروز اختصاص داده شده است.
12
اما همه اينها بجاى خود، اگر مساله مورد نظر شما تحرک حزب در زمينه گسترش روابط کارگرى و کار در درون طبقه است، آنوقت بايد گفت اين در درجه اول کار خود سازمان حزب است. کارگر امروز به هر حال يک نشريه است. ابزار اصلى کار حزب با طبقه، يا شاخص تحرک کارگرى حزب، کارگر امروز نيست. کميته داخل اساسا براى بازسازى روابط کارگرى داخل کشورى حزب تشکيل شده. دستور عمل کنکرت و بند به بندى داشته است که دارد دنبال ميکند. موانعى سر راهش است، موفقيتهايى داشته است. شايد بشود گفت که فعال شدن مجدد کارگر امروز خود به درجه زيادى در گرو گسترش روابط کارگرى حزب است (نمونه مصاحبههاى اين شماره با رفقاى کارگر ساکن ايران). سمينارى که شما به آن اشاره ميکنيد، ميتواند براى مثال مستقيما توسط خود حزب هم سازمان پيدا کند. بررسى مسائل جنبش کارگرى، سازماندهى کمپينهاى همبستگى کارگرى، تعيين خطمشى در قبال مسائل جنبش کارگرى، اينها جزو شرح وظايف نهادهاى حزبى، از نشريات تا دفتر سياسى است.
٤ آوريل ١٩٩٩
m-hekmat.com #3570fa.html
|