Status             Fa   Ar   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  

m-hekmat.com 2002-09-13 اين مطلب هنوز مقابله و تصحيح نشده است.

ابراز وجود به شيوه راه کارگر


1
اخيرا در ادامه تلاشهائى که براى سروسامان دادن به وضعيت درهم ريخته سازمانهاى پوپوليست و اپورتونيست ورشکسته صورت ميگيرد، جزوه بدون تاريخى تحت عنوان "برنامه حزب کمونيست - برنامه اى براى انقلاب يا برنامه اى براى رفرم" از طرف کميته کردستان سازمان راه کارگر منتشر شده است. بدون شک اگر اين جزره از کوچکترين ارزش علمى، انقلابى و يا سياسى برخوردار بود، ما همانطور که روش تاکنونى مان بوده است، با نهايت دقت در جزئيات به آن مى پرداختيم. ما از ابتداى تشکيل راه کارگر، اين سازمان را بعنوان سازمانى با گرايشات قوى رويزيونيستى و با مواضع سياسى و اقتصادى بوروکراتيک - ليبرالى شناختيم و در نوشته هاى مختلف در متن برخوردهاى تفصيلى به پوپوليسم - که راه کارگر راست ترين و اپورتونيست ترين جناح آن را تشکيل ميداد - به مواضع اين سازمان برخورد کرديم. نظر ما در باره راه کارگر، و نکات باصطلاح تئوريکى که در جزوه فوق الذکر به آنها پرداخته است، بر هرکس که در جريان مباحثات ٢ -٣ سال قبل جنبش چپ ايران باشد آشناست و آنچه امروز در جزوه فوق الذکر اين سازمان آمده است، چيزى جز تلاش نويسنده يا نويسندگان ناشى و تازه کارى براى سرهم بندى کردن همان مضامين کهنه و اعتبارباخته سابق در قالب يک "نقد" بر برنامه حزب کمونيست نيست.
2
اما نکته اى که ذکر چند کلمه را در باره اين جزوه ضرورى ميکند اينست که اين بار راه کارگر در برابر برنامه حزب به تحريف آشکار، فحاشى و هذيان گوئى کشيده شده است. راه کارگر دور جديد، اکنون وقيحانه مدعى ميشود که برنامه حزب کمونيست در محتواى تفاوتى با برنامه شوراى ملى مقاومت و حتى برنامه جمهورى اسلامى ندارد و دقيقا از روى الگوى عملکرد جمهورى اسلامى اقتباس شده است. (رجوع کنيد به صفحات ٢١ و ٢٢ جزوه)
3
برنامه حزب کمونيست به زبان فارسى نوشته شده است و براى هر کس که قدرت خواندن دارد، و حتى راه کارگر، قابل فهم است. برنامه حزب کممونيست از کمونيسم و سوسياليسم، از ضرورت همبستگى جهانى طبقه کارگر، از لزوم استقرار حکومت کارگرى و سرکوب بورژوازى سخن ميگويد. برنامه حزب کمونيست از مبارزه قاطع دمکراسى انقلابى براى حاکميت شوراها، از ضرورت لغو ارتش حرفه اى و بوروکراسى ممتاز از وسيع ترين حقوق دمکراتيکى سخن ميگويد که طبقه کارگر جهانى از کمون تا اکتبر و امروز براى آن جنگيده است، برنامه حزب کمونيست از حق تعيين سرنوشت ملل ساکن ايران، از جدائى مذهب از دولت، از وسيع ترين آزاديهاى سياسى، از برابرى زن و مرد، و از دمکراتيک ترين قانون کارى سخن ميگويد که چکيده شعارهاى پيشتاز کارگران انقلابى جهان است.
4
آرى برنامه حزب کمونيست از اينها سخن ميگويد، با اينحال عاليجنابى مانند راه کارگر بخود اجازه ميدهد که چنان اراجيفى را بر قلم خود جارى کند. راه کارگر، يعنى کسى که تمام اعتراضاتش به حکومت شاه در تحليل نهائى در اين خلاصه ميشده است که گويا اعليحضرت "هرگز باندازه کافى تلاش ريشه اى براى سازمان دادن بهره کشى از نيروى کار زحمتکشان ايران بعمل نياورد" (فاشيسم - کابوس يا واقعيت، جزوه دوم ص ٦) راه کارگر، يعنى کسى که در طول انقلاب همواره مِهر ليبرال هاى مذهبى را در دل داشته است، کسى که با شروع جنگ ايران و عراق به شووينيستى ترين مواضع در غلطيده و به تفنگچى بى جيره و مواجب جمهورى اسلامى تبديل شده است و استقلال سياسى اش را از حکومت حداکثر با چاپ پوسترهاى "مستقل" در مورد کمکهاى اوليه پزشکى به نمايش مى گذاشته است، کسى که با هر ملى شدن بانک و انبار و دکان و دکه اى يک بار محبتش براى جمهورى اسلامى عود کرده است و بالاخره راه کارگر، يعنى کسى که سازمانش را عملا به آموزشگاهى براى "توده اى هاى جوان" بدل کرده و با هر بحران تشکيلاتى اش عضويت حزب توده را بالا برده است، اکنون در روز روشن انقلابى ترين برنامه سياسى طبقه کارگر ايران و مدافعان آن را که در طول تمام معلق زدنهاى حضرتش، استوار در برابر ارتجاع جمهورى اسلامى ايستاده اند، مشابه جمهورى اسلامى و شوراى ملى مقاومت ميخواند!
5
آيا واقعا راه کارگر نمى فهمد که با اين حکم وقيحانه برنامه حزب کمونيست را تنزل نداده است بلکه عملا جمهورى اسلامى و شوراى ملى مقاومت را انقلابى جلوه داده است؟ آيا راه کارگر نمى فهمد که با مشابه خواندن برنامه حزب کمونيست با مواضع جمهورى اسلامى و شوراى ملى مقاومت، بار ديگر درخدمت تطهير حکومت ارتجاعى و ضد کارگرى اسلامى و اپوزيسيون بورژوا-ليبرالى آن قرار ميگيرد؟
6
راه کارگر بى شک معنى آنچه ميگويد را مى فهمد يا لااقل ما انتظار داريم بعد از يکسال و نيم زيج نشستن اکنون ديگر بفهمد. مسئله اينست که عقل طبقاتى راه کارگر از دانش "تئوريک"اش بيشتر است. اينجا پاى منافع طبقاتى واقعى در ميان است و طبيعى است که راه کارگر با همه پروفسور مآبى اش بايد بيشتر به شامه رويزيونيستى خود تکيه کند تا به دانش تئوريک اش، از اينرو براى کسانى که پديده اى بنام رويزيونيسم را ميشناسند، تحريفات افسار گسيخته و احکام نجويده راه کارگر غيرمنتظ.ره نيست. حزب توده پرچمدار رويزيونيسم پخته اى است که راه کارگر پيش از اين نصب العين و الگوى خود قرار داده بود و اراجيف امروز کميته کردستان راه کارگر ادامه منطقى اين الگو بردارى صادقانه است. بر خلاف آنچه راه کارگر در جزوه خود ميگويد، اين دقيقا "وجه خارجى" برنامه حزب کمونيست است که راه کارگر را رنجانده و به خشم آورده است آخر، ما در برنامه حزب کمونيست، شوروى را به عنوان يک کشور امپرياليستى به توده هاى کارگر معرفى کرده ايم و اين در قاموس رويزيونيسم مدرن کفر در نهايت درجه است. جناب راه کارگر صادقانه و خاضعانه معتقد است که "نماينده ايدئولوژيک طبقه کارگر، جنبش جهانى کمونيستى است که حول اردوگاه کشورهاى سوسياليستى (يعنى شوروى و کشورهاى اروپاى شرقى) گرد آمده است". و اين در حالى است که دو خط پائين تر اعلام ميکند که "ما با اعتقاد به وجود انحرافات پاى ميفشاريم(!) و هدف از اين مبارزه ايدئولوژيک را افشا و طرد احزاب منحرف (که يعنى احزاب باصطلاح کمونيست همان کشورهاى فوق الذکر) از جنبش کمونيستى از يک طرف و از طرف ديگر فشرده تر کردن صفوف جنبش جهانى کمونييستى ميدانيم" (صفحات ٤ و٥ همان جزوه، پرانتزها از ماست)
7
بيچاره طبقه کارگر "نماينده ايدوئولوژيکش" کسى است که بايد بدليل انحرافات ايدئولوژيکش از صفوف جنبش کمونيستى "طرد" شود! براستى که بايد براى اين آشفته فکرى و ژرف انديشى به راه کارگر مدال داد.
8
پس از اين اظهارات مشعشع، راه کارگر در يک تحليل عميق دو صفحه و نيمى (بله فقط در دو صفحه و نيم) از حکم "ميدانيم که در سرمايه دارى نيروى کار بصورت کالا در آمد"، بطرز نبوغ آسائى به نتيجه "برنامه حزب کمونيست يک برنامه ليبرال - آنارشيستى است که در وحدت با جنبش هاى ارتجاعى نظير پان اسلاميسم است" ميرسد! خشم راه کارگر از موضع ما در قبال شوروى و آنچه پس از آن نثار ما ميکند از همان منشا فکرى و منافع واقعى نتيجه ميشود که حزب توده را به فحاشى و جاسوسى عليه مارکسيست هاى ايران و شرکت فعالانه در جنايات جمهورى اسلامى عليه دمکراسى و جنبش کارگرى و کمونيستى واميداشت. آقايان راه کارگر، آيا زمان آن نرسيده که شما نيز چيزى از انقلاب بياموزيد؟
9
اما در "وجه داخلى برنامه"، راه کارگر دقيقا از زبان عروسکهاى رويزيونيستى از قماش ياروزلسکى به ما اعتراض ميکند. راه کارگر، در نقش مباشر ساعى و فعال رويزيونيسم مدرن ميکوشد تا به هر قيمت سرمايه دارى دولتى - البته تحت رهبرى احزاب رويزيونيست - را سوسياليسم قلمداد کند. اين تمام موضع اين اردوگاه رويزيونيست در برابر طبقه کارگر است، و لذا راه کارگر از هم اکنون نگران شده است که مبادا طبقه کارگر ايران در "فرداى انقلاب" - و پس از بقدرت رسيدن احزاب "مترقى" مورد حمايت راه کارگر - مطالبات اقتصادى و سياسى خود را پيگيرى کند و خواهان انقلاب بى وقفه تا استقرار حکومت کارگرى کند و خواهان انقلاب بى وقفه تا استقرار حکومت کارگرى بى چون و چرا و مالکيت اشتراکى بر وسائل توليد و مبادله شود راه کارگر شعار "بايد کار کنى جانم" خود را از هم اکنون بر تابلوى دکان سياسى خويش نوشته است:
10
"رهائى جامعه از فقر و فلاکت و بحران عميق جامعه تحت حاکميت توده اى (يعنى حاکميت راه کارگر و شرکا) تنها ميتواند با بالا بردن مولّديت کار که خود در گرو هر چه صنعتى تر شدن جامه است تامين گردد و اخلال در توليد مولوديت کار و صنعتى شدن جامعه را به امرى ناممکن تبديل ميکند. وقتى حاکميت سياسى بدست توده ها افتاد ديگر نيازى نيست که پرولتاريا و متحدينش از پايين در توليد اخلال کنند... بر عکس، حاکميت نوع پرولترى(!) بايد بکوشد تا با تمام نيرو با هر گونه اخلال در توليد مبارزه کند و در پروسه اين مبارزه چنان بسيج توده اى ايجاد کند و توده ها را به آن سطح از آگاهى برساند که زمينه را (دقت کنيد، تازه زمينه را) براى سلب مالکيت خصوصى بر ابزار توليد فراهم سازد". (همان جزوه ص ١٨)
11
راه کارگر هنوز توده اى بالغ نشده است به زبان انجمن هاى اسلامى کارخانجات سخن ميگويد. او در حالى که هنوز بقول خودش حتى "زمينه" براى سلب مالکيت خصوصى بر ابزار توليد فراهم نشده يعنى در حالى که هنوز سرمايه و سرمايه دارى بر قرار است، اخطار ميکند که کارگران حق اعتصاب و اعتراض نخواهند داشت . او قبل از خلع يد از سرمايه طبقه کارگر را از نظر مبارزاتى خلع سلاح ميکند و از هم اکنون قول ميدهد که مانند اسلاف ورشکسته خود مبارزات کارگرى را اخلال در توليد خواهد ناميد و با "تمام نيرو" آنرا در هم خواهد کوبيد. راه کارگر درست مانند هر حزب بورزوايى که بردوش توده ها و با غصب انقلاب آنان به قدرت ميرسد، از ابتدا "انقلاب" و "حاکميت توده ها" را دستاويز حمله به طبقه کارگر قرار ميدهد کارگران بايد اين رجز خوانيهاى صريح راه کارگر را عميقا باور کنند و قداره بندان حزب الهى فردا را از هم اکنون بشناسند. آقايان گويا فراموش کرده اند که درست همين استدلال و همين روش چهار سال است که فلاکت و بى حقوقى بى سابقه اى به طبقه کارگر ايران تحميل کرده. گويا فراموش کرده اند که درست همين استدلال و همين روش، شاخص هويت نيروهاى بورزوايى اعم از امريکايى و اروپايى و روسى و چينى و وطنى است، و گويا فراموش کرده اند که طبقه کارگر ايران و حزب کمونيست او امروز درست براى برچيدن بساط مبلغين، مدافعان و مجريان همين استدلالات و روشها صفوف خود را فشرده ميکنند. پاسخ تئوريک خزعبلات راه کارگر در مورد "وجه داخلى برنامه" را ما سه سال قبل داده ايم و اينجا به اين رهنمود خير خواهانه براى خرده بورژواهاى شبه انقلابى امروز و باند سياهى هاى فردا اکتفا ميکنيم که آقايان باور کنيد، طبقه کارگر ايران دورنما و شعارى را که از بنى صدرها و رفسنجانى ها نپذيرفت، از حکومت خلقى ائتلافى راه کارگر نيز نخواهد پذيرفت.
12
واقعيت اينست که موضع خصمانه راه کارگر در برابر برنامه حزب کمونيست، کاملا براى ما قابل انتظار بود. تجربه يکسال پس از انتشار برنامه حزب کمونيست امروز به روشنى صحت اين پيش بينى کنگره اول اتحاد مبارزان کممونيست را اثبات کرده است که:
13
"دوره نوين به حکم شرايط عينى و به اعتبار موجوديت يک جريان حزبى منسجم و رو به رشد پرولترى تحت پرچم برنامه حزب کمونيست تمام محافل جريانات و نيروهاى منفعل، مردد و بينابينى مدعى مارکسيسم را ناگزير خواهد ساخت تا يا به جنبش حزبى مارکسيسم انقلابى بپيوند و يا در مقابل آن قرار گيرند و به اين ترتيب به زير منسجم ترين نمايندگان رويزيونيسم رانده شوند دوره نوين ناظر به شکل گيرى دو قطب حزب کمونيست و دشمنان رويزيونيست حزب کمونيست است اين پروسه هم اکنون آغاز شده است".
(نقل از قطعنامه در باره موقعيت جنبش کمونيستى و دورنماى تشکيل حزب کمونيست مهر ١٣٦١)

15
اکنون تا آنجا که به راه کارگر مربوط ميشود آيا درست تر اين نيست که بگوييم اين پروسه ديگر به فرجام رسيده است؟
16
منصور حکمت
17
خرداد ١٣٦٢
18
به نقل از "کارگر کمونيست" شماره ٨



m-hekmat.com #0180fa