Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  

انتخاب خاتمى و چشم انداز آينده


سياوش مدرسى: تشديد اختلافات درونى هيات حاکمه ايران در ماههاى اخير، واکنشها و تبيين‌هاى متفاوتى را در صفوف اپوزيسيون رژيم برانگيخته است. ديدگاهى موضوع اختلاف را بر عدم تبعيت کل جناحهاى رژيم از قانون اساسى و ديگر قوانين مدون جمهورى اسلامى، براى ايجاد يک جامعه مدنى و نرمال ميداند، نظرى ديگر اساس اختلاف را بر تبعيت و يا عدم تبعيت سياسى و مذهبى از ولايت فقيه و شخص خامنه‌اى فرموله ميکند و ديدگاهى ديگر اساس کشمکش را بر سر چگونگى حفظ رژيم و تداوم عمر رژيم اسلامى در ايران فرموله ميکند. نظر شما در اين مورد چيست؟
2
منصور حکمت: اختلاف ميان جناحهاى رژيم از قديم ابعاد گوناگونى داشته است و دارد. از اختلاف عقيدتى و فقهى تا اختلاف در نگرش اقتصادى، از اختلاف بر سر خصوصيات سياسى و ادارى حکومت اسلامى، تا اختلاف بر سر سهم از قدرت و امکانات چاپيدن مردم. اما هيچيک از اين اختلافات، کليد اوضاع امروز را بدست نميدهد. کسانى که چنين جلوه ميدهند که گويا جدل بر سر ولى فقيه و اختيارات قانونى و فوق قانونى اوست، يادشان ميرود که طرفداران امروز خامنه‌اى، در دوره خمينى مخالفان سرسخت نفس ايده ولايت فقيه بودند و آن را نوآورى خلاف شرع ميدانستند و "قانونگزارها" و "جامعه مدنى"چى هاى امروز طرفداران دوآتشه ولايت فقيه و اختيارات نامحدود خمينى و سازماندهان اولين گله‌هاى چماقدارها و چاقوکشان اسلام در خيابانها بودند. باور کردن و تکرار کردن صورت ظاهر اختلافات امروز اينها و آنچه که خود سران اين باندها و گانگسترهاى اسلامى درباره خودشان ميگويند، در بهترين حالت نشان ساده لوحى دوستداران خاتمى در ميان "اپوزيسيون" است. اساس اختلافات امروز همان است که در انتهاى سؤال گفتيد. ٢٠ سال از سر کار آمدن اينها گذشته است. اسلاميون توانستند زير بال غرب و بر مبناى توافق دول غربى جلوى به چپ چرخيدن ايران و پيروزى چپ در انقلاب ٥٧ را بگيرند. اينها درست از روى ليست شاه و ساواک گرفتند و بستند و کشتند. همه شعارهاى ضد استبدادى و آزاديخواهانه مردم را کفر اعلام کردند و انقلاب و انقلابيون يک نسل را بخون کشيدند. در تاريخ ايران ١٧ شهريور به ٣٠ خرداد چسبيده است. اين يک روند واحد بود. سلطنت وامانده بود و اسلام بداد رسيد. اما جريان اسلامى هرگز نتوانست چه از نظر پذيرش عامه و مشروعيت حقوقى و چه از نظر عملى و پراتيکى به يک دولت متعارف در ايران تبديل بشود. تا امروز به زور تعادل خود را بر گرده آن جامعه حفظ کرده است. اين وضع ديگر قابل ادامه نيست. همه فهميده‌اند. همه ديده‌اند که مردم دارند ميآيند تا تکليف اينها را روشن کنند. و اين مردم، توده عظيم و بخش تعيين کننده‌اش، نسلى است که عملا به اين رژيم چشم گشوده است. در زمان انقلاب اينها کودکان دبستانى و کودکستانى بودند. حال چشم باز کرده‌اند و با کمال تعجب خود را زير سلطه يک رژيم قرون وسطائى فاسد، و بطور باورنکردنى‌اى مغاير با هر نوع بروز و ابراز انسانيت، يافته‌اند. اين نسل جديد بقيه دنيا را ميبيند و حق خودش را ميشناسد و اين رژيم را نميخواهد. درست در شرايطى که نسل اول سران ارتجاع اسلامى از ميدان خارج شده‌اند و رژيم اسلامى از نفس افتاده، ميليونها انسان جديد پا به ميدان گذاشته‌اند تا واژگونش کنند. و اين ديگر فقط يک پتانسيل و يک تهديد بالقوه نيست. سران رژيم بدرست در پس حرکت مردم در انتخابات خرداد اعلام جنگ مردم به خودشان را ديدند.
3
جدال امروز جناحهاى رژيم جدالى بر سر بقاء است. سؤالى که جلوى خود گذاشته‌اند اينست: چه روشى ميتواند رژيم اسلامى را نجات بدهد؟ خاتميون ميگويند يک نقطه تعادل جديد ميتواند وجود داشته باشد و آن جمهورى مشروطه اسلامى است. اميدوارند درجه‌اى از ليبراليزايسون و گشايش فرهنگى، حتى سمبوليک، بتواند حکومت را در دست ارتجاع اسلامى نگاه دارد و مردم را ساکت کند. در اين ماجرا روى طيف وسيع اپوزيسيون شرق زده، اسلام زده و سنتى‌اى که از ترس سوسياليسم و مدرنيسم حاضر است هر کثافتى را مزه کند جــــداً حساب ميکنند. خاتميون ميگويند فعال مايشائى مقامات حکومت و چرخاندن گرز اسلام مردم را تحريک ميکند و به انقلاب ميکشاند. ميگويند سرکوب و فقط سرکوب پاسخ نيست و رژيم اسلامى بايد بتواند روى ائتلاف سياسى جديدى بنا شود که محافل اپوزيسيون سنتى حزب توده در مقابل هشدار ميدهند که اين بازى با آتش است. يک قدم عقب نشينى معادل شکست نهائى است. با هر عقب نشينى رژيم مردم جرى تر ميشوند. کافيست شکافى باز شود تا موج انزجار مردم کل اين بنا را در هم بکوبد. بنظر من هر دو در نقد ديگرى حق دارند. بنظر من جمهورى اسلامى دارد ميرود.
4
سياوش مدرسى: موقعيت کنونى و توازن قواى جناحهاى حکومتى را چگونه ارزيابى ميکنيد؟ در اين اختلافات کدام جناح ويا جناحها دست بالا را دارد؟
5
در يک تصوير استاتيک از همين مقطع، جناح خامنه‌اى دست بالا را دارد چون ابزارهاى سرکوب و همينطور پست ولى فقيه، يعنى مرجعى که بايد حرف آخر را بزند، دست اينهاست. اما در يک تصوير ديناميک از روند اوضاع، جناح خامنه‌اى در يک موقعيت تدافعى و رو به ضعف است. زمان به زيان اين جناح کار ميکند. زورآزمايى هاى اصلى جناحها هنوز در راه است. موقعيت رفسنجانى در اين ميان بنظر من جالب توجه است. رفسنجانى مدافع يک "راه حل چينى" براى بقاء است. حفظ قدرت دولتى در انحصار جريان اسلامى در کنار انعطاف پذيرى کامل در قلمرو اقتصادى و ديپلماتيک. تصور ميکنم خود خمينى هم اگر زنده بود چه بسا به اين سياست گرايش پيدا ميکرد. هدف اين جريان حفظ قدرت در دست جناحهاى "خودى" است. اينکه اقتصاد و سياست و حقوق مدنى و قانون و ديپلوماسى چه وضعى پيدا ميکند در درجه ثانوى قرار دارد. مادام که کنترل جريان اسلامى بر سياست و دولت دست نخورده بماند، چرخشهاى اقتصادى و تحولات سياسى و مدنى و ديپلوماتيک ميتواند صرفا دوره هايى تاکتيکى و گذرا در زندگى يک رژيم واحد تلقى شوند. ولى اين موضع فقط وقتى ميتوانست براى رژيم کارساز باشد که رژيم عملا در قلمرو اقتصادى جاى مانوور داشته باشد. اما رژيمى که پاسخ مطالبات و انتظارات اقتصادى مردم را نداشته باشد نميتواند آنها را براى مدتى طولانى از دست اندازى به قدرت باز دارد. بن بست اقتصادى رژيم خود جزو صورت مساله است. موضع جناح رفسنجانى نيز راه به جايى نميبرد.
6
سياوش مدرسى: بنظر ميرسد ائتلافى که خاتمى را به قدرت رساند شکسته شده، بنظر شما در ائتلافهاى درونى رژيم چه جابجائى مهمى اتفاق افتاده است؟
7
منصور حکمت: تا آنجا که به جناحهاى رژيم اسلامى و اپوزيسيون قانونى نظير نهضت آزادى مربوط ميشود، ائتلاف پرو خاتمى يک ائتلاف مخالف جناح ناطق نورى بود و نه بيشتر. الآن جبهه بندى عوض شده است. در جريان کشمکشهاى اخير با منتظرى، جناح رفسنجانى خرج خود را بيشتر از خاتمى جدا کرده است. از سوى ديگر چراغ سبز خاتمى به آمريکا بخشهايى از جريان خط امام و طيف هايى از مجاهدين انقلاب اسلامى را در حمايت از او دست به عصا تر کرده است. اما در مجموع تا وقتى جناح خامنه‌اى دست بالا دارد، خاتمى بعنوان يک چهره آلترناتيو که مانع يک کاسه شدن قدرت در دست جناح باصطلاح راست است همچنان مورد حمايت جناحهاى ديگر خواهد بود. ترک خاتمى وقتى بطور جدى شروع خواهد شد که توازن قوا به زيان خامنه‌اى بسيار بيش از اين تغيير کند. تا آنجا که به مردم برميگردد، خاتمى يک وسيله است. رأيى که به اسم خاتمى ثبت شد، رأيى بود که مردم حتى در يک انتخابات نيمه آزاد به طيف وسيعى از احزاب ديگر از چپ چپ تا راست راست ميدادند. احزابى که غير قانونى و تحت تعقيبند و امکان معرفى کانديدا و شرکت در انتخابات را نداشتند و ندارند. در غياب اين احزاب، مردم از ميان مرتجعين پيشنهادى به آخوندى رأى دادند که انتخابش ميتوانست برنامه رژيم را بهم بريزد. ائتلاف مردمى‌اى پشت سر خاتمى نيست، يک ائتلاف وسيع و ضمنى و غريزى عليه کل رژيم اسلامى هست که فعلا با راى دادن به خاتمى کاسه و کوزه رژيم را بهم ريخته و همه شواهد دال بر اين است که تا برچيدن بساط جمهورى اسلامى و اسلام از ايران از پا نخواهد نشست. اين را خاتمى ميداند، خامنه‌اى ميداند، رفسنجانى ميداند، لبنياتى سر نبش هم ميداند... اما ظاهرا زعماى احزاب پرو خاتمى در اپوزيسيون و شعرا و قصه نويسهاى شرق زده و ميهنى از درکش عاجزند.
8
سياوش مدرسى: جمعى در اپوزيسيون از برنامه ها و وعده هاى انتخاباتى خاتمى دفاع ميکنند و خاتمى را فرموله کننده مطالبات مردم و تمايل آنها به راه حلهاى مسالمت آميز و تغييرات گام به گام و خزنده بسوى يک رژيم متعارف ميدانند. بنظر شما مردم تا چه حد به قولهاى خاتمى بسنده ميکنند و آيا اساسا خواسته مردم اجراى قوانين جمهورى اسلامى است؟
9
منصور حکمت: مردم تا بحال خاتمى را فرموله کننده خواستهاى خود اعلام نکرده‌اند. خاتمى بعنوان آخوند "ليبرال" کمتر اسلامى و اهل "تساهل" رأى آورده است و نه بعنوان نويسنده و پرچمدار مانيفست آزاديخواهى و حق طلبى مردم. طرفداران خاتمى در اپوزيسيون يا خودشان هالو هستند يا مردم را هالو فرض ميکنند. توده وسيع مردم ايران به انتظار جمع کردن بساط رژيم اسلامى و اسلام از ايران روزشمارى ميکنند. به خاتمى رأى دادند چون ميدانستند و عملا هم ثابت شد که اين کار رژيم را به يک بحران سياسى عميق دچار ميکند و در يک کاسه شدن قدرت قشريون سنگ اندازى ميکند. آيا مردم از خاتمى فراتر ميروند؟ دقيقا مردم چون از خاتمى فراتر بودند در انتخابات شرکت کردند و به او راى دادند.
10
سياوش مدرسى: سير تحولات آتى را با توجه به شرايط امروز و حضور مردم در بيان عمومى مطالباتشان چگونه ارزيابى ميکنيد؟ چه تغيير و تحولاتى در ايران محتمل خواهد بود؟
11
منصور حکمت: اوضاع سياسى يک روند تحول تدريجى و مسالمت آميز را طى نخواهد کرد. در دالانهاى خونين و کثيف رژيم، توطئه هاى متعددى در شرف تکوين است. سير آتى اوضاع سير اعتراضهاى مردم، عقب نشينى ها و بعد حکومت نظامى هاى رژيم، تعويض چهره هاى جلوى صحنه رژيم و افت و خير جدالهاى درون حکومت خواهد بود. بنظر من رژيم اسلامى در سراشيب سقوط است. اينکه از چه مراحل مشخصى عبور ميکند مساله‌اى باز است. اما يک چيز مسلم است. مسخره ترين و نامحتمل ترين سناريو، بوجود آمدن يک مشروطه اسلامى است که در آن عشاق را با چوب پنبه سنگسار کنند، خنده زير لبى مجاز شود، فرزند نمازخوان آقاى گلشيرى امام جمعه تهران بشود، ارتشبد "الله کرم" و فيلد مارشال "حسن سه کله" چماقشان را بنام قانون غلاف کنند و ولى فقيه فتواهايش را روى اينترنت بگذارد و من و شما و مردم هم خدا را بابت اينهمه پيشرفت و آزادى شکر کنيم و دنبال کارهايمان برويم. مردم واقعى، با خواستها و آرزوها و آرمانهاى واقعى، با انزجارهاى واقعى، با احزاب و جنبش هاى واقعى به ميدان آمده‌اند. بنظر من جامعه ايران تا رسيدن به يک پاسخ سياسى اجتماعى واقعى از تلاطم نخواهد افتاد. از نظر عملى، يک عکس العمل قهرآميز و وسيع قشريون افراطى در برابر سير تخريب تدريجى رژيم که اکنون در جريان است اجتناب ناپذير بنظر ميرسد. سؤال اين است که آيا در آن مقطع مردم به اندازه کافى پرتحرک و هشيار در صحنه خواهند بود تا اين اقدام رژيم را که ميتواند شکل کودتا، حکومت نظامى يا يک تعرض وسيع باند سياهى را بخود بگيرد در هم بشکنند؟ اگر چنين شود آنگاه شخصيتهاى جلوى صحنه امروز و بخصوص خود خاتمى به حاشيه رانده خواهند شد و شرايط يک اوضاع انقلابى که در آن شعار سرنگونى کل رژيم اسلامى در صدر شعارهاى مردم قرار ميگيرد تبديل خواهد شد.
12
سياوش مدرسى: با تشکر از شما.
13
پوشه شماره يک - مارس ١٩٩٨

m-hekmat.com #2360fa.html