15
کارگر کمونيست: با توجه به اينکه دو برنامه در اساس تفاوتى ندارند به چه دليل برنامه اول برنامه ا.م.ک خوانده شد و برنامه دومى برنامه حزب کمونيست؟
16
منصور حکمت: قبل از هر چيز...
17
چهار خط درست چاپ نشده است. صفحه ٢٧ ستون اول
18
...
19
محفل کمونيستى هست. برنامه کمونيستى حاصل تئورى م.ل، تحليل مشخص از شرايط مشخص و عزم جزمى براى ساختن حزب حول اين برنامه است. بنابراين ديدگاههايى که معتقدند هيچکس حق ندارد برنامهاى براى جنبش کمونيستى ايران بنويسد، مگر آنکه قبلا نظر همه نيروها را جلب کرده باشد، سالها دود چراغ خورده و مطالعه کرده باشد، و يا به اصطلاح "با جنبش کارگرى پيوند خورده باشد"، يکسره انحرافى، رويزيونيستى و اکونوميستى است. رويزيونيستى است زيرا به ميراث گذشته مارکسيسم و ابزارهاى تئوريک و تحليلى شرايط مشخص بى توجه است و ميخواهد احکام برنامهاى کمونيستها را در جنبش بدون برنامه و خودبخودى کارگرى جستجو کند و بالاخره به طور کلى انحرافى است، زيرا روشن شدن مبانى برنامهاى کمونيستهاى ايران را موکول به محال ميکند و يک دور باطل در برابر کمونيستها قرار ميدهد.
20
١٢ خط درست چاپ نشده است. صفحه ٢٧ ستون دوم
21
... رويزيونيستى و اکونوميستى کار خرده بورژواهايى است که اصولا روشن شدن مبانى برنامهاى مستقل پرولتاريا را به صرف و صلاح خود نميدانند و هر گام پرولترى به جلو را تخطئه و تحريف ميکنند و داد و هوار به راه مياندازند.
22
اما آنچه گفتم درباره تدوين برنامه کمونيستى (برنامه حزب کمونيست) بود. تبديل اين نوشته به برنامه يک حزب واقعى و موجود مساله ديگرى است. اصولا براى آنکه بتوان برنامهاى را به برنامه حزب تبديل کرد، بايد ابتدا آن برنامه را داشت. اما در عين حال بايد گامهاى مبارزه عملى براى تبديل اين برنامه به برنامه يک جريان قدرتمند حزبى را نيز شناخت و دست بکار آن شد. اين دومى بسيار از وظيفه تدوين برنامه بعنوان يک متن فراتر ميرود. اين دومى مستلزم تثبيت آن در جنبش کمونيستى و تبديل آن به پرچم بخش مؤثرى از پيشروان و رهبران عملى جنبش کارگرى و کارگران مبارز است.
23
به سؤال شما برگردم. تقريبا روشن است که چرا ميگويم واقعيت عينى جايگاه متفاوتى به اين دو برنامه ميبخشد. اولى برنامه ا.م.ک است و دومى برنامه حزب. قبل از هر چيز همانطور که گفتم خود ما برنامه ا.م.ک را به مثابه يک متن و نوشتهاى که بايد احکام برنامهاى کمونيسم ايران را بيان کند، نيازمند تکامل و اصلاح ميديديم و اين را در مؤخره همان برنامه ذکر کرديم. اما مساله اصلى اين است که آن برنامه وظيفه داشت ا.م.ک را از تمام جريانات ديگر متمايز کند. برنامه ا.م.ک ابزارى در متمايز کردن مارکسيسم انقلابى، که در اقليت مطلق در جنبش کمونيستى قرار داشت، از انواع تحريفات تئوريک و برنامهاى رايج در جنبش کمونيستى بود. با برنامه ا.م.ک خطوط اصلى مبارزه ايدئولوژيک ما بر عليه پوپوليسم و اپورتونيسم جمعبندى و مشخص ميشد و گامهاى فورى و عملى در راه ساختن حزب. اين برنامه ميبايست مارکسيسم انقلابى را به حداقلى از انسجام و تشکل برساند. پوپوليسم و اپورتونيسم را تا حد بسيارى به عقب بنشاند و آن نيروى پيشتاز براى ساختن حزب را اولا بخوبى متمايز کند و ثانيا به حداقلى از توان و قدرت برساند. "برنامه حزب کمونيست" در شرايط بسيار مساعدتر و در موقعيت بسيار پيشرفتهترى منتشر شده است. نقطه عطف تعيين کننده و اساسى در اين جريان، حضور يافتن کومهله، بعنوان معتبرترين و بانفوذترين سازمان کمونيستى در متن و در صف اول مارکسيسم انقلابى است. اين نيروى عظيم براى مارکسيسم انقلابى است که شرايط کنونى را از مقطع انتشار برنامه ا.م.ک از هم متمايز ميکند. خود ما هم همان ا.م.ک يکسال و نيم پيش نماندهايم. زمانى که پوپوليستها ميتوانستند "بسوى سوسياليسم" را در پنهان بخوانند و در انظار اصولا وجود ما را منکر شوند، گذشته است. بسيارى از مارکسيستها در سازمانهاى پوپوليست بيدار شدند و جايگاه و خدمات همان گروه کوچک را در امر بيدارى و سازمانيابى مارکسيسم انقلابى ايران دريافتند. بعلاوه رفقاى ما، در دل اين اختناق و سردرگمى سازمانهاى پوپوليست، نمونههايى از ثمربخشى کار کمونيستى در جنبش کارگرى بدست دادهاند و افق تازهاى بر روى فعاليت ما گشودهاند. اين نيز به سهم خود مبيّن استحکام ما و تقويت ريشههاى ما در دل اين زمستان سياسى است. و از همه اينها گذشته، پوپوليسم و اپورتونيسم رايج در جنبش، اکنون بى اعتبار شده است. نه فقط در ذهن کارگران و کمونيستها، بلکه در واقعيت عينى. براى نمونه سازمانهاى "رزمندگان..." و "وحدت انقلابى" (پيکار را نميگويم چون نميخواهم در اينجا سهم ضربات پليسى را در مقايسه با سهم بنبست همه جانبه پوپوليسم بحث کنم) بعنوان نمونههاى جريانات عريض و طويل پوپوليستى از هزار شکاف گسستند و حقانيت هشدارهاى مارکسيستها را به ثبوت رسانيدند. هزارها مارکسيست امروز چشم به جريان طرفدار برنامه حزب کمونيست دوختهاند و آتيه مبارزات خود را در راه آرمان سوسياليسم و پيروزى انقلاب در پيوند با آن جستجو ميکنند.
24
پس ما امروز برنامه کاملترى داريم. نيروى وسيعى که بتواند براى تبديل اين برنامه به برنامه يک حزب واقعى گامهاى عملى بردارد گرد آمده است. قدمهاى بعدىمان روشنتر و مشخصتر است. موانع بسيارى رفع شدهاند. کمونيستهاى بسيارى آماده مبارزه تحت اين پرچماند و بالاخره - و اين نقطه حرکت آتى ماست - کار کمونيستى در جنبش کارگرى الگوهاى شورانگيزى بدست داده است. همه اينها به اين معنى است که برنامه ا.م.ک برنامه ا.م.ک بود و برنامه حزب کمونيست شايسته نامى است که دارد. برنامه ا.م.ک نميتوانست برنامه حزب کمونيست باشد بى آنکه به همين سرانجام کنونى برسد، بى آنکه خدمت خود را به تغيير شرايط آن زمان به شرايط کنونى انجام دهد.
25
کارگر کمونيست: چرا در حالى که حزبى در کار نيست نام اين برنامه "برنامه حزب" است نه "برنامه براى حزب" يا چيزى شبيه اين؟
26
منصور حکمت: در پاسخم به سؤال اول شما به اين نکته اشاره کردم. داشتن برنامه حزب خود شرط لازم بوجود آوردن حزب است. اعلام اين برنامه به عنوان "برنامه حزب کمونيست" بيانگر ايمان راسخ ما به حقانيت آن و عزم و اراده ما به مبارزه براى ساختن حزب حول اين برنامه است. بحث و تبادل نظر بسيار سازنده و پربارى بر سر نامگذارى برنامه انجام شد. روى نامهاى پيشنهادى يک به يک بحث شد. همين نام "برنامه براى حزب کمونيست" هم مطرح شد. اينجا تفاوت صرفا بر سر يک کلمه "براى" نيست. بر سر تلقى ما از برنامه و گامهاى بعدى است. از "برنامه براى حزب کمونيست" ميتواند چنين برداشت شود که هنوز بحث ما با مابقى جنبش بر سر حک و اصلاح برنامه است. که مثلا اين هنوز يک متن "پيشنهادى" براى اظهار نظر ديگران است. ميتوان چنين برداشت شود که حرکت آتى ما همچنان اساسا متکى بر مبارزه ايدئولوژيک بر سر محتواى بندهاى برنامه است. و بخصوص ميتواند چنين برداشت شود که گويا اين نوشته، نوشتهاى "جانبى" از طرف تشکيلات براى ارائه به گروههاى ديگر است و نه برنامه عمل قابل اتخاذ دو تشکيلات از هم اکنون. بنابراين عوامل عنوان "برنامه حزب کمونيست" صحيحتر تشخيص داده شد. اين عنوان جايگاه واقعى اين برنامه و نقش آنرا در پيشبرد مبارزه براى حزب و برخورد به مسائل جارى و موجود انقلاب از هم اکنون، بهتر ميرساند. اين برنامه ديگر "پيشنهادى" نيست. اين برنامه ماست. اين برنامه اعلام ميکند که هواداران آن از هم اکنون بايد بمثابه يک جريان حزبى در نظر گرفته شوند. يک فرقه سياسى- ايدئولوژيک که به سمت تشکل واحد ميرود.
27
کارگر کمونيست: آيا از گروهها و سازمانهاى ديگرى هم براى اظهار نظر و تصحيح برنامه دعوت شده بود؟ چه مراحلى طى شد تا برنامه تصويب شود؟
28
منصور حکمت: بله دعوت شده بودند. سير ماوقع در توضيح رفقاى کومهله به سومين چاپ برنامه آمده است. در همان ماههاى اول سال ١٣٦٠ اتفاق افتاد. تماسهاى نزديکترى بين دو سازمان گرفته شد. هر دو درباره لزوم يک برنامه کمونيستى مشترک به توافق رسيدند. برنامه ا.م.ک مبنا قرار گرفت و متنى نوشته شد. اين متن، يعنى پيش نويس اول برنامه مشترک، در آبانماه ٦٠ در اختيار دو سازمان و نيروهاى مشخصى در جنبش کمونيستى قرار گرفت و از آنها خواسته شد درباره آن اظهار نظر کنند. گروههايى که رسما برنامه را دريافت کردند عبارت بودند از سازمان پيکار، سازمان رزم انقلابى و آنچه از سازمان رزمندگان بصورت جريانات و فراکسيونها باقى مانده بود. بعلاوه برنامه در اختيار محافل باقى مانده از سازمان وحدت انقلابى که در جريان پيوستن به ا.م.ک و کومهله بودند نيز قرار گرفت. اما در عين حال برنامه بطور غير رسمى به دست عموم نيروهاى جنبش چپ رسيد. نظرات بسيار متعددى جمع آورى شد. فکر نميکنم هيچ نوشتهاى در جنبش ما تا اين حد پيش از انتشار به نظرخواهى گذاشته شده باشد. رفقاى ا.م.ک و کومهله در اظهار نظر بسيار فعال بودند. سازمان پيکار به هر دليل پاسخ کتبى نداد. سازمان رزم انقلابى برخورد فعالى داشت و نوشته مفصلى در نقد پيش نويس، طبعا از زاويه ديدگاههاى خود که آشکارا با مبانى تئوريک پيش نويس مغاير است، فرستاد. فراکسيونها و محافل مختلف رزمندگان و رفقاى وحدت انقلابى نيز نظرات خود را در اختيار ما گذاشتند. سازمان کارگران مبارز طى نامهاى موافقت اصولى خود را با کار ما ابراز کرد. در بهمن و اسفند ١٣٦٠ اين نظرات متعدد توسط کومهله و ا.م.ک بررسى و جمعبندى شد. بر مبناى آن پيش نويس دوم که فرق چندانى با متن نهايى ندارد، نوشته شد و اينبار فقط براى تصويب در اختيار دو تشکيلات قرار گرفت. حاصل "برنامه حزب کمونيست" است که اکنون منتشر شده است.
29
کارگر کمونيست: در کنگره دوم کومهله اولين مانع در سر راه تشکيل حزب نبودِ يک برنامه کمونيستى ذکر شده بود، اتحاد مبارزان کمونيست در آن موقع تبديل کردن برنامهاش را به يک نيروى مادى در دستور قرار داده بود. حال با توجه به پيشرفتهاى يکسال اخير، به نظر شما تشکيل حزب در گرو حل چه مسائلى است؟
30
منصور حکمت: همانطور که گفتم انتشار اين برنامه در واقع نقطه آغاز ما در برداشتن گامهاى سنجيده عملى در راه حزب است. عوامل مهم در رسيدن به اين هدف اساسا اينها هستند: اول، بيرون کشيدن نيروى وسيع انقلابيون کمونيست از ورطه سردرگمى فکرى و عملى و انفعال، و متشکل کردن و متحد کردن بخش باز هم وسيعترى از آنها به زير پرچم اين برنامه براى پيشبرد فعالانه مبارزه تبليغى، ترويجى و تشکيلاتى در درون جنبش کارگرى. دوم، جلب بخش مؤثرى از پيشروان و رهبران عملى جنبش کارگرى به مبارزه متشکل سازمانى تحت پرچم اين برنامه و نيروهاى طرفدار آن. بسط نفوذ نيروهاى برنامه حزب در جنبش کارگرى و در امر رهبرى عملى مبارزات کارگران. اينجا وقتى از بخش "مؤثر" صحبت ميکنم، عمدتا دو مرزبندى را در نظر دارم. اول آنکه براى تشکيل حزب ابدا ضرورى و يا حتى ممکن نيست که توده وسيع کارگران از همان ابتدا به برنامه و نيروهاى طرفدار آن پيوسته باشند و تعهد سازمانى پذيرفته باشند. مساله اساسى در وهله اول جلب پيشروان و رهبران عملى جنبش کارگرى آنهم در کارخانجات، صنايع و مناطق حساس و تعيين کننده است. بعلاوه بسط نفوذ ما از نظر تاکتيکها و شعارها در جنبش کارگرى، بوجود آمدن کميتههاى کمونيستى در صنايع و کارخانجات عمده و اتخاذ شدن رهنمودهاى تاکتيکى و مبارزاتى ما، از طريق اين کميتهها، توسط فعالترين بخشهاى جنبش کارگرى. بعبارت ديگر هدف ما در وهله اول بايد جلب پيشروان جنبش خودبخودى و قرارگرفتن در موقعيت هدايت و رهبرى پيشتازترين مبارزات کارگرى باشد. نميتوان ابتدا وسيعا کارگران را به خود و برنامه خود جلب کرد، نبض جنبش کارگرى را در دست گرفت و سپس حزب را تشکيل داد. امروز تشکيل حزب کمونيست خود شرط لازم جلب توده وسيع کارگران به مبارزه متشکل حزبى است. از سوى ديگر، با تکيه بر اينکه بخش "مؤثرى" از پيشروان را بايد جلب کرده باشيم، اين را ميخواهم تاکيد کنم که تنها به نيروى روشنفکران انقلابى و گرد آمدن سازمانهاى متکى بر آنان نميتوان آن تشکل حزبى مورد نظر را سازمان داد.
31
بالاخره عامل سومى که براى بوجود آمدن حزب ضرورى است اين است که بر اساس آنچه قبلا اشاره کردم، مبنانى تاکتيکى و شيوههاى سازماندهى تودهاى و حزبى اصولى و مشترکى در ميان نيروهاى طرفدار برنامه حزب بوجود آيد. اين اشتراک نظر و عمل در تاکتيک و سبک کار سازماندهى لازم است قبل از هر چيز ميان کومهله و ا.م.ک بوجود آيد. ما بايد بتوانيم نيروهايى را که حول برنامه گرد ميآيند و کميتههاى کارخانهاى، منطقهاى و محلىاى را که بر اساس آن تشکيل ميشوند، بر اين شيوههاى مشترکِ کارِ عملى متکى کنيم. لااقل بايد اين شيوهها مشخص و تعريف شده و بوسيله بخش عمده اين نيروها اتخاذ شده باشد. خلاصه کنم، تشکيل حزب کمونيست منوط به گرد آمدن مجموعهاى از نيروهاى کمونيستى، متکى به شيوههاى اصولى فعاليت عملى و صاحب نفوذ معين و مؤثرى در بخشهاى پيشتاز جنبش کارگرى است. ما از اين شرايط زياد دور نيستيم و در هر سه زمينه از نقطه شروع مناسب و پيشروىهاى اوليه برخورداريم.
32
کارگر کمونيست: آيا کومهله و ا.م.ک در اين مورد هم توافق نظر دارند؟
33
منصور حکمت: بله در اين اصول توافق نظر هست. از توافق اصولى هم فراتر رفتهايم و گامهاى عملى معينى را هم براى حل آگاهانه يک به يک مسائلى که بر سر راه حزب قرار دارد پيش بينى کردهايم.
34
کارگر کمونيست: درباره اين گامهاى عملى پيش بينى شده توضيح بيشترى بدهيد.
35
منصور حکمت: قبل از هر چيز هر دو خواستار نزديکى کومهله و ا.م.ک در تاکتيک و سبک کار تشکيلاتى، اعم از شيوههاى سازماندهى تودهاى و سازماندهى حوزههاى تشکيلاتى هستيم. ثانيا ميکوشيم تقسيم کار معينى را هم در ارتباط با وظايف مشترکمان در گام برداشتن بسوى حزب بوجود آوريم. ما امروز به يک جريان واحد در جنبش کمونيستى تعلق داريم و تلاش براى نزديکتر شدن و اتحاد عمل بيشتر داشتن از جانب هر دو امرى طبيعى است. ثالثا، در برخورد به پروسه تدارک حزب کمونيست، بخصوص در برخورد به نيروهاى ديگرى که طرفدارى خود را از برنامه حزب اعلام ميکنند، طرح ويژهاى داريم که من اختصارا به رئوس آن اشاره ميکنم.
36
اول، گامهايى در رابطه با تثبيت برنامه، توضيح بيشتر آن، پاسخگويى به ابهامات و انتقادات احتمالى نيروهاى مختلف، استوار کردن نيروهاى خود به درک جامعترى از برنامه، پيشبرد مبارزه ايدئولوژيک با باقيمانده پوپوليسم و اشکال ديگر رويزيونيسم، نقد برنامههاى ديگر نيروهاى اپوزيسيون، نشر وسيعتر برنامه در سطح جهانى و بطور خلاصه گامهايى براى فراهم کردن ملزومات سياسى- ايدئولوژيک تشکيل عملى حزب.
37
دوم، طرح ويژهاى براى برخورد به نيروهاى جديد طرفدار برنامه حزب و متشکل کردن عناصر، محافل و گروههاى کمونيست به دور برنامه. يکى از ارکان اين طرح طبعا جلب و جذب اصولى نيروها، عناصر و محافل کارگرى و کمونيستى در سطح کشور به کومهله و ا.م.ک و سمتدهى اين نيروها به فعاليت در جنبش کارگرى است. در قبال نيروهايى هم که به دلايلى نخواهند يا نتوانند به ما بپيوندند و از نظر سازمانى نيز دوشادوش رفقاى کومهله و ا.م.ک فعاليت کنند، شيوه برخورد ما روشن است. کميتهاى به اين منظور تحت عنوان "کميته هماهنگ کننده طرفداران برنامه حزب کمونيست" در سطح مرکزيت کومهله و ا.م.ک بوجود آمده است. نيروهاى طرفدار برنامه با نمايندگان اين کميته و يا خود آن (بسته به شرايط) تماس ميگيرند و در تبادل نظر با آنها، موقعيت خود را در قبال برنامه حزب و دورنماى فعاليت خود را در راه پيشبرد مبارزات جارى و مبارزه در راه حزب روشن ميکنند. اين کميته اکنون ضوابط خود را در برخورد به سازمانهاى سراسرى، فراکسيونهاى سازمانى طرفدار برنامه که اکنون در اين يا آن سازمان وجود دارند و احتمالا در آينده بوجود خواهند آمد، محافل و شبکههاى کارگرى، محافل روشنفکران کمونيست و غيره مشخص کرده است. روح کلى حاکم بر اين ضوابط بوجود آوردن زمينهاى براى فعال شدن بخش هر چه وسيعترى از نيروهاى م.ل در برخورد به جنبش کارگرى و کمونيستى، و بدوش گرفتن سهم هر چه بيشترى از جانب آنان در مبارزه براى ايجاد حزب است. کميته در برخورد به نيروها نه با ملاک کميّت نيرو و يا هويت تشکيلاتى داشتن و نداشتن آنها، بلکه بر اساسا با ملاک فعال بودن و تحرک مبارزاتى داشتن آنها به آنها برخورد ميکند. طبعا برخورد به هر سازمان و محفل و هسته ويژگيهاى خاص خود را دارد، اما آنچه بايد مقدمتا در مورد همه صادق باشد و اين بصورت متون روشنى از جانب کميته مدون شده است - منضبط بودن، جدى بودن، درگير يا آماده پراتيک مبارزاتى، يعنى تبليغ و ترويج و سازماندهى بودن هر نيرو است. تنها پس از در نظر گرفتن اينها، مساله کميّت و يا هويّت هر نيرو براى کميته مطرح ميشود. اين خواستهاى حداقل کميته از نيروهاى طرفدار يا متمايل به برنامه حزب، که هم اکنون فهرستوار تدوين شده است، خواستهايى روشن، منطقى و با در نظر گرفتن شرايط سياسى موجود و حدود امکانات نيروها و محافل است. اما در عين حال کميته تمايز روشنى ميان محافل بى شکل و آکادميک روشنفکرى، با نيروهاى مبارز قائل شده است. همانطور که گفتيم ملاک کميته نه کميّت مطلق فعاليت نيروها، بلکه جهتگيرى، پيگيرى و انضباط آنان در مبارزه عملى در حد امکانات خود است. و درست در برخورد به اين دسته از نيروهاى متمايل به برنامه - يعنى نيروهايى که اين خواستهاى کميته را ميپذيرند - است که کميته هماهنگ کننده حداکثر تلاش خود را براى تفهيم و توضيح مبانى برنامه و رفع ابهامات و پاسخگويى به انتقادات نظرى، انجام خواهد داد. البته صرفنظر از مبارزه ايدئولوژيک علنىاى که کومهله و ا.م.ک با مخالفين و منتقدين آشکار برنامه در سطح جنبش و جامعه به پيش خواهند برد.
38
کارگر کمونيست: اگر فرض کنيم که اوضاع و شرايط بر وفق مراد باشد، ميتوانيد تصويرى از پروسهاى که بايد براى تشکيل حزب طى شود ارائه دهيد؟ منظور اين است که پروسه تشکيل حزب را چگونه ميبينيد و آن کميته هماهنگ کننده در اين ميان چه بايد بکند؟
39
منصور حکمت: فکر ميکنم بخشى از اين تصوير، يا بهتر بگويم کليات آن، روشن باشد. گرد آمدن بخش نسبتا وسيعى از نيروهاى م.ل به دور برنامه، تقويت کار نيروهاى طرفدار برنامه، از سازمانهاى سراسرى تا کميتههاى منطقهاى و هستههاى فابريکى در جنبش کارگرى، عمق يافتن درک اين نيروها از برنامه و جايگاه آن و استوار شدن آنها به شيوههاى مبارزاتى اصولى و مشترک، تا حدى که در مقطعى بتوان گفت نيروهاى طرفدار برنامه به انسجام و تحرک قابل ملاحظهاى دست يافتهاند. کميتههاى منطقهاى، اعم از کميتههاى وابسته به سازمانهاى سراسرى و يا کميتههاى مستقل طرفدار برنامه، بوجود آمدهاند. کميتههاى کارخانه به تعداد کافى با پيوند محکمى با پيشروان حوزه فعاليت خود، که الگوى عمومى آن بنظر من ميتواند کميته ذوب آهن ا.م.ک باشد، لااقل در صنايع و مناطق کليدى و پيشرو بوجود آمدهاند. و زمان براى فراخواندن نمايندگان اين جريان حزبى فعال به يک کنگره موسس يا مقدماتى مناسب است. تکليف حزب، ارگانهاى آن، اساسنامه آن، مبانى تاکتيکى قطعى آن، کميتههاى رسمى منطقهاى آن و غيره، بايد در چنين کنگرهاى روشن شود.
40
کميته هماهنگ کننده در مقطع حاضر با وظايف و اهداف مقطعى و مشخص تشکيل شده است. اين کميته فعلا در گام اول نيروهاى جديد طرفدار برنامه را جمع و جور ميکند، شيوههاى اصولى مشترک فعاليت را طرح ميکند و انجام آنرا از جانب نيروهاى مختلف ارزيابى ميکند. نيروهاى موجود را ميشناسد و به يکديگر ميشناساند، و مبارزات آنان را هماهنگ ميکند. اما اين کميته ميتواند و بايد تکامل يابد و بر اساس دستاوردهاى آن کميته فراخوان دهنده و سازمان دهنده کنگره مقدماتى يا موسس بوجود آيد. بالطبع پس از برداشتن گامهاى اول تصوير ما از سير حرکت روشنتر خواهد شد. در اين مقطع ميکوشيم با واقع بينى حرکت کنيم و اين احتمال را در نظر داشته باشيم که بقول شما اوضاع بر وفق مراد پيش نرود و يا سير پيش بينى نشدهاى را طى کند.
41
کارگر کمونيست: با توجه به تاکيدى که بر فاکتور مبارز بودن اين نيروهاى طرفدار برنامه گذاشتيد، آيا اين احتمال وجود دارد که نيروهاى "مبارزى" به کنگره دعوت شوند که در عين حال انتقاداتى به برنامه داشته و خواهان اصلاح آن باشند؟
42
منصور حکمت: بديهى است که شرط به رسميت شناخته شدن هر کس به عنوان طرفدار برنامه حزب کمونيست، پذيرش اين برنامه از جانب اوست. اما ما تلقى خشکى از اين پذيرش نداريم. پذيرش برنامه در مجموع و کليت آن، در بندها و احکام اساسى آن و همينطور پذيرش برنامه بعنوان يک برنامه حزبى، يعنى برنامهاى که حزب بايد به دور آن تشکيل شود، اينها قطعا ضرورى است. اما لازم نيست که همه تک تک عبارات و کلمات برنامه را بپذيرد. ما وجود ابهامات و انتقاداتى را از جانب نيروهاى مبارز طرفدار برنامه حزب ميپذيريم، ميکوشيم به اين ابهامات و انتقادات پاسخ بگوييم. و اگر موفق نشويم، طبعا همان مرجعى که حزب را پايه گذارى خواهد کرد، براى مثال همان کنگره موسس، تکليفِ صحت و سقم اين انتقادات و تکليف نهايى برنامه را روشن خواهد کرد. از اين گذشته حتى برنامه رسمى احزاب هم در طول زمان مشمول حک و اصلاح ميشود. اين چيز تازهاى نيست.
43
اما روشن است که اين ابهامات و انتقادات نبايد چنان باشد که اصولا نفس پذيرش برنامه از جانب منتقد را به زير سؤال ببرد. کسى نميتواند خود را طرفدار برنامه بداند، اما مثلا معتقد باشد که هدف ما در اين انقلاب استقرار سرمايهدارى مستقل و يا راه رشد سرمايهدارى است. کسى نميتواند خود را طرفدار برنامه بداند اما معتقد باشد که شوروى کشورى سوسياليستى است. يا مثلا حکومت انقلابى مبتنى بر پارلمان خواهد بود، يا جدايى مذهب از دولت ضرورى نيست و غيره. تشخيص اينکه انتقادات احتمالىاش با آن نيرو تا چه حد اساسى است، يکى از وظايف کميته هماهنگ کننده و طبعا يکى از وظايف هميشگى و تعطيل ناپذير نيروهايى است که اين برنامه را عميقا پذيرفتهاند و از آن بطور همه جانبه دفاع ميکنند. جوهر اين انتقادات را بايد بيرون کشيد و عمق و دامنه آن را براى همه کسانى که چشم به برنامه حزب کمونيست دوختهاند، روشن کرد.
44
اما تاکيد ما بر ضرورت مبارز بودن نيروها، از آن جهت است که بخصوص در شرايط کنونى ما با گرايش آکادميستى وسيع در جنبش کمونيستى روبروئيم. محافل و جريانات متعددى وجود دارند که چه به دليل گذشته سازمانى ناموفق خود و بى توجهى گذشته خود به امر تئورى، و چه به دليل آنکه آکادميسم پوشش "محترمى" براى پاسيفيسم است، وظيفه و فلسفه وجودى خود را در دوره حاضر "مبارزه ايدئولوژيک" با خود و ديگران تعريف کردهاند. با تاکيد بر خواستهاى حداقل کميته هماهنگ کننده، ما اعلام ميکنيم که به "مبارزه ايدئولوژيک" براى "مبارزه ايدئولوژيک" علاقهاى نداريم. با کسانى حاضر به بحث و جدل فکرى هستيم که يا به عنوان مخالفين فعال برنامه در سطح جنبش به مانعى بر سر راه رشد و حرکت مارکسيسم انقلابى بدل شدهاند، يا بعنوان طرفدار مبارز برنامه، شانه به زير کار ميدهند و فلسفه وجودىشان را کار تبليغى، ترويجى و تشکيلاتى در درون طبقه کارگر و جنبش کارگرى ميدانند و در ضمن ابهامات و انتقاداتى نيز به فرمولبندىهاى برنامه دارند. "برنامه حزب کمونيست" مايملک کومهله و ا.م.ک نيست، بلکه به همه کسانى تعلق دارد که آن را ميپذيرند و براى تثبيت آن، براى تبديل آن به پرچم جنبش طبقه کارگر، ميکوشند و طبعا بحث و جدل بر سر اصلاح اين برنامه در ميان آنها نه تنها امرى محتمل، بلکه ضرورى، اجتناب ناپذير و سازنده است.
45
اگر نيروهايى براستى مجموع، کليت و اساس اين برنامه را پذيرفته باشند، اگر براستى در پى تحکيم و تثبيت آن باشند، اگر براستى تحت پرچم اين برنامه به مبارزه فعال در جنبش کارگرى روى آورند، آنگاه هيچ تفاوتى ميان آنها و کومهله و ا.م.ک وجود نخواهد داشت. اين برنامه، برنامه همه آنها خواهد بود و مبارزه براى اصلاح آن حق همه آنهاست. کومهله و ا.م.ک دستاوردهاى تاکنونى مارکسيسم انقلابى ايران را جمعبندى کردهاند، به آن در قالب يک برنامه تجسم بخشيدهاند، دورنماى کار را تا حدود زيادى روشن کردهاند و خود به ادامه اين راه کمر بستهاند. اما بگذار در دل اين جريان مارکسيسم انقلابى بطور کلى هر نيروى ديگرى که فعالتر است، هر که محکمتر است، هر که پيگيرتر و پايدارتر است، اين پرچم را بدست بگيرد و مبارزه براى فتح سنگرهاى آينده را رهبرى کند. ما پرچمداران آينده مارکسيسم انقلابى را او پيش منصوب نکردهايم. نميخواهيم و نميتوانيم چنين کنيم. اعلام برنامه به عنوان "برنامه حزب کمونيست" و نه مثلا برنامه مشترک کومهله و ا.م.ک گواه برخورد غيرسکتاريستى و ضد سکتاريستى کومهله و ما به پروسه ايجاد حزب کمونيست است. در عين اينکه، خود ما هر دو مصمم هستيم که فعالترين شرکت کنندگان در اين راه باشيم.
46
کارگر کمونيست: در مجموع به اينکه چنين پروسهاى در عمل طى شود اميدوار هستيد؟ با شناختى که اکنون از نيروهاى طرفدار حزب داريد فکر ميکنيد آن کنگره موسس حزب حدودا چه وقت ميتواند تشکيل شود؟
47
منصور حکمت: بله اميدوار هستيم. اما شناخت کنونى ما از نيروهاى موجود براى تعيين زمان حتى تقريبى آن کنگره موسس کافى نيست. قدر مسلم تشکيل حزب امر مبرمى است. اهميت اصولى آن براى طبقه کارگر نيازى به تاکيد ندارد. بعلاوه تشکيل حزب امروز از نظر تاکتيکى، از نظر پاسخگويى به نيازهاى جنبش انقلابى در مرحله کنونى، از نظر ساختن آلترناتيوى در مقابل حکومت و تمام آلترناتيوهاى بورژوايى و خرده بورژوايى، و از نظر تامين رهبرى پرولتاريا در جنبش انقلابى اهميت حياتى يافته است. پس بايد سعى کنيم که امر حزب بيش از حدِ اجتناب ناپذير به تعويق نيفتد. تمام امکانات بايد براى تسريع اين پروسه به حرکت درآيند. واقعا کسى که امروز نياز عاجل تشکيل يک حزب مستقل پرولترى و امکاناتى که براى آن بوجود آمده است را درک نميکند، از انقلاب هيچ نياموخته است.
48
کارگر کمونيست: مسالهاى که حتما براى بعضى بى پاسخ است اين است که رابطه و پيوند اين جنبش کمونيستى و اين جريان حزبى با طبقه چه ميشود... آيا اگر اين نيروها گرد هم آيند و آرايش حزبى به خود بگيرند حق دارند نام خود را حزب بگذارند؟
49
منصور حکمت: فکر ميکنم قبلا تقريبا به اين پاسخ دادم. کنگره موسس يا مقدماتى نميتواند کنگرهاى واقعا حزبى باشد، بى آنکه بتواند بخشى معينى از جنبش کارگرى، يعنى پيشتازترين بخش آن در شرايط کنونى را نمايندگى کند. کومهله، ا.م.ک و کميته هماهنگ کننده وظيفه اصلى خود را سوق دادن نيروها به سمت جنبش کارگرى ميدانند و همانطور که گفتم از نقطه شروع مناسب و دستاوردهاى اوليه و قابل اتکايى در اين زمينه برخوداريم. اما مجددا تاکيد ميکنم که نميتوان ابتدا بطور ضمنى به يک حزب طبقاتى با نفوذ تبديل شد و سپس حزب را تشکيل داد. اين يک رؤياى اکونوميستى است. آرايش حزبى به خود گرفتن، به مثابه يک حزب منضبط، فعال و با برنامه و تاکتيک و شيوههاى اصولى به سراغ جنبش کارگرى رفتن، اينها همه شرط آن پيوند عميقى است که هر حزب کمونيست واقعى به آن نياز دارد. هيچ حزب کمونيستى از همان روز تشکيل، در قدرتمندترين حالت خود نيست، اکثر کارگران را با خود ندارد. حزب کمونيست نيز سير رشد و تحکيم خود را دارد. سؤالى که جلوى ماست اين است که آيا ما در صورت پيشرفت مطابق برنامه فعاليتمان در آينده نزديک، در صورت موفقيت کميته هماهنگ کننده کومهله و ا.م.ک در وظايفى که بر عهده گرفتهاند و در صورتى که بتوانيم خصوصيات عميقا متفاوت فعاليت کمونيستى پس از انتشار برنامه را براى رفقاى خود و نيروهاى طرفدار برنامه حزب بطور کلى به درستى روشن کنيم، در صورت تحقق همه اينها، از مواد اوليه و شرايط لازم براى تشکيل يک کنگره مقدماتى يا موسس حزبى برخوردار خواهيم بود يا خير؟ به نظر من پاسخ مثبت است. آينده اين را نشان خواهد داد.
50
اما درباره اينکه آيا اگر همين نيروهاى موجود هم اکنون گرد آيند و وحدت کنند ميتوانند نام حزب بر خود بگذارند يا نه، نظر من اين است که آرى. هر کس ميتواند گرد آيد و نام حزب بر خود بگذارد. اما در چنين صورتى اين حزبِ ديگرى خواهد بود، حزبى ضعيف، دچار تناقضات و نقطه ضعفهاى تعيين کننده، با آيندهاى مبهم، بدون خط مشى تاکتيکى و تشکيلاتى روشن و عاجز از رشد و تحکيم خود. طبعا ما اين را نميخواهيم.
51
کارگر کمونيست: با خبر شدهايم که شاخه کردستان اقليت جزوهاى منتشر کرده و شديدا به برنامه و خطى که جريان حزبى در پيش گرفته است تاخته است. آيا فکر نميکنيد که نيروهاى ديگرى هم در ميان اپوزيسيون انقلابى به اين جريان حمله کنند؟ بنظر شما برخورد صحيح با اين نيروها چيست؟ تا کى بايد با آنها کار اقناعى و توضيحى کرد؟
52
منصور حکمت: بله چنين جزوه اى منتشر شده است. کلا اين نوشته اعتراض پرخاشگرانه و شتابزدهاى به انتشار برنامه حزب کمونيست از جانب کومهله و ما است. محتويات جزوه به دو اعتراض اصلى متکى است. اول آنکه اين دو سازمان صلاحيت انتشار برنامه حزب کمونيست را ندارند. چرا؟ درست حدس زده ايد. زيرا "با جنبش کارگرى پيوند ندارند"! و دوم، اعتراض به اينکه برنامه شوروى را کشورى امپرياليستى ميداند. اين دو نکته به نظر من اساس و انگيزه انتشار جزوه است، که در متنى از تحريف و تخطئه، عبارت پردازى و تکرار مکررِ احکام به اصلاح تئوريک و بينهايت خام و عقب مانده جاسازى و عرضه شده است. احکامى که لااقل ٤ سال از سطح تئوريک فعلى جنبش ما عقب است. از نظر محتوايى پاسخ تمام نکاتى که در جزوه مطرح شده در همان ماه هاى اول پس از قيام در جنبش کمونيستى ما داده شده است. اين عقب ماندگى را قطعا بايد به حساب خودمشغولى ويژه چريکهاى فدايى بطور کلى و بى توجهى آنان به واقعيات سريعا متحول پيرامونشان گذاشت. بعضى از اين احکام چنان خام و کودکانه و فکر نشدهاند که من گمان نميکنم از جانب خود سازمان اقليت هم مورد تاييد قرار بگيرند.
53
در مورد اعتراض اول، قبلا توضيح دادم. هر گام عملى بسوى حزب مستقل طبقاتى طبعا خرده بورژوازى را نگران ميکند و به تکاپو واميدارد. و اين تکاپو به حدى است که سازمان چريکهاى فدايى اين سمبل ولونتاريسم در برخورد به جنبش طبقه، اين سمبل مشى جدا از طبقه، دست به دامن حکم اکونوميستىِ پيوند با طبقه قبل از داشتن برنامه ميشود. اما اعتراض دوم، يعنى مساله شوروى براستى گره کور سرنوشت فدايى است. قطعنامههاى آخرين کنگره همين رفقا، کومهله، پيکار و ما را اصولا خارج از جنبش کمونيستى ارزيابى ميکند، چرا؟ چون هر يک از ما به بيانى شوروى را امپرياليست دانستهايم! مساله شوروى، مساله سوسياليستى دانستن شوروى، براى فدايى به ملاک کمونيست بودن تبديل شده است. من نميدانم اين ديدگاه تا کى ميخواهد باقى بماند و به رشد سازمان جوانان حزب توده خدمت کند. نميدانم چرا اقليت از سرنوشت اکثريت و موقعيت رقّت بار کنونىاش درس نميگيرد. به هر حال شايد بتوان روح کلى برخورد اقليت به ما، در قطعنامهها و در جزوه اخير را چنين خلاصه کرد، که کسانى که تمام افق کمونيست بودنشان، تمام دورنمايشان از پيروزى و رهايى قطعى، به استقرار يک دولت ضد آمريکايى به سبک کوبا در ايران خلاصه ميشود، آن جرياناتى را که خواستار مبارزه پيگير براى سوسياليسم و انترناسيوناليسم به سبک مارکس، انگلس، لنين و مانيفست کمونيست است، اصولا کمونيست نميداند و به انتشار برنامه حزب کمونيست از جانب آنان اعتراض دارد!
54
ما کاملا مطمئنيم که نيروهاى ديگرى نيز در اپوزيسيون چپ به برنامه حزب و نيروهاى طرفدار آن انتقاد خواهند کرد. اگر فدايى، با سنتهاى ويژهاش، هنوز جوهر برنامه خشک نشده نقد خود را منتشر ميکند - و ما بسيار از اين مساله خوشنوديم - اين گوياى نافذ بودن و به هدف زدن برنامه است.
55
برخورد صحيح به اينگونه انتقادات قطعا پاسخگويى همه جانبه به آنهاست. پاسخگويى به محتواى انتقادات آنان. زيرا پيشروان طبقه و انقلابيون کمونيست در اين جريان آموزش ميبينند. روشن کردن جايگاه، خصلت طبقاتى و انگيزههاى واقعى اين انتقادات، اين هم بايد انجام شود. طبعا همه منتقدين را نميتوان تا به آخر اقناع کرد. ما پيشرفت خود را در مبارزه ايدئولوژيک با ملاک تحقق ملزومات تشکيل حزب ميسنجيم. ملزوماتى که قبلا به آنها اشاره کردم. در کنار سوسياليسم پرولترى، سوسياليسم خرده بورژوايى تا وقتى خرده بورژوازى هست به حيات خود ادامه ميدهد. طبقات را تنها در پراتيک همه جانبه مبارزه طبقاتى ميتوان "اقناع" کرد. مبارزه ايدئولوژيک ما هم هدف خود را نه اقناع همه منتقدين، بلکه بسط و گسترش اين مبارزه طبقاتى و آموزش و پيشروى پرولتاريا قرار ميدهد.
56
کارگر کمونيست: و بالاخره ميل داريم نظر شما را درباره اين سؤال بدانيم که اصولا جدا باقى ماندن سازمانهايى که براى اهداف واحد، تحت برنامهاى واحد، مبارزه ميکنند چه ضرورتى دارد؟
57
منصور حکمت: با اين بيان کلى، طبعا جدايى چنين سازمانهايى ضرورتى ندارد. يعنى اگر برنامه، تاکتيک و اصول تشکيلاتى واحدى بر کارشان حاکم باشد، جدايىشان غيرضرورى است. اما مساله بر سر اين است که چگونه وضعيتى که ضرورت خود را از دست داده است، يا دارد از دست ميدهد، در عمل هم تغيير ميکند. اين دومى نياز به زمان و طى مراحلى دارد. در مورد کومهله و ا.م.ک روشن است که هر دو تشکيلات دورنماى وحدت را (و آنهم نه فقط وحدت دو سازمان) در دل يک جريان حزبى پيش روى خود گذاشتهاند. اين وحدتى عالىتر و کاملتر از وحدت دو سازمان است. طرح تدارک حزب دقيقا بيانگر اين وحدت طلبى ما و مبارزه ما براى از ميان بردن آن جدايى و تفرقه در صفوف مارکسيستهاى انقلابى است که ضرورت خود را از دست داده است. ما پروسه وحدت کومهله و ا.م.ک را از پروسه تدارک حزب بطور کلى جدا نميدانيم. وحدت ما حداقل دستاوردى است که از مبارزه مشترکمان براى حزب توقع داريم. بخصوص اينکه يک جزء اساسى طرح تدارک حزب دستيابى به مبانى تاکتيکى و تشکيلاتى اصولى مارکسيستى است. به هر حال حتى وحدت دو سازمان هم به فوريت ممکن نيست و احتياج به فراهم کردن ملزومات عملىاى دارد.
58
اما وقتى پا را از محدوده کومهله و ا.م.ک فراتر ميگذاريم، دشوارى اين وحدت فورى را به عيان ميبينيم. "طرفداران" ديگر برنامه هنوز براى ما از نزديک شناخته شده نيستند. يک کار اصلى کميته هماهنگ کننده، همين شناساندن واقعيت نيروها و سازمانها در ابعاد مختلف به يکديگر است.
59
آنچه گفتيم دشوارى امر وحدت و ادغام تشکيلاتى فورى نيروهاى طرفدار برنامه حزب است. اما در عمل، همانطور که اسناد کميته مبيّن آن است، وسيعترين اتحاد عمل و همسويى نيروهاى طرفدار برنامه حزب از هم اکنون ممکن و ضرورى است.
کارگر کمونيست، ارگان اتحاد مبارزان کمونيست، شماره ٤ - مرداد ١٣٦١
m-hekmat.com #2760fa.html
|
|