Status             Fa   Ar   Tu   Ku   En   De   Sv   It   Fr   Sp  

پلنوم هجدهم و برنامه کار دفتر سياسى

مصاحبه با کمونيست ٥٩


1
علت و نحوه تشکيل دفتر سياسى در پلنوم هجدهم چه بود؟
2
دفتر سياسى به پيشنهاد فراکسيون کمونيسم کارگرى تشکيل شد. قبلا اعلام کرده بوديم که ما طرفدار شکل گرفتن يک رهبرى يکپارچه در حزب و پياده شدن سياستهاى اين فراکسيون از هم اکنون هستيم. در پلنوم هجدهم خطوط سياستها و برنامه عمل فراکسيون را کتبا در اختيار رفقاى کميته مرکزى گذاشتيم و پيشنهاد تشکيل يک دفتر سياسى با ترکيب رفقاى کانون کمونيسم کارگرى را مطرح کرديم. مطابق سنت کميته مرکزى، هر پلنوم درباره سازماندهى ارگان رهبرى حزب تصميم ميگيرد و اعضاء آن را انتخاب ميکند. پيشنهاد تشکيل دفتر سياسى در اين مبحث تصويب شد و رفقاى پيشنهادى ما هم کانديد شدند و راى آوردند.
3
برنامه کار دفتر سياسى چيست؟
4
متن برنامه عمل دفتر سياسى در همين شماره کمونيست چاپ ميشود. بنابراين لزومى به ليست کردن اولويتها در اينجا نيست. اما در خطوط کلى ميشود اهداف ما را به اين صورت خلاصه کرد: هدف اصلى ما تغيير دادن کاراکتر و خصوصيات حزب کمونيست از يک سازمان چپ راديکال به يک حزب کمونيستى کارگرى است. حزب کمونيست ايران کمابيش مانند ساير جريانات کمونيستى در چپ ايران محصول يک سنت اجتماعى و مبارزاتى تعريف شده است و آن سوسياليسم راديکال تحصيل کردگان در يک کشور عقب مانده و توسعه نيافته است. اين يک سنت مشخص مبارزاتى است که زياد قرابتى با سوسيالسيم مارکسيستى که افق و موقعيت کارگر مدرن صنعتى را منعکس ميکند و در سنت اعتراض کارگرى شکل گرفته است ندارد. مايه گرفتن از اين چپ راديکال غير کارگرى به حزب ما خصوصيات فکرى و عملى معين و توانايى‌ها و ناتوانى‌هاى معينى داده است. بافت کادرى معينى را گرد آورده است، عرصه‌هاى فعاليت ما را تعريف و مشروط کرده است. در ٥ - ٦ سال اخير سنت سوسياليستى کارگرى در حزب کمونيست تقويت شده و لذا نوع ديگرى از فکر و فعاليت در کنار سنت موجود شکل گرفته است. هدف ما اينست که الگوهاى يک کمونيسم مدرن، کارگرى و مارکسيستى به معنى دقيق کلمه بر فعاليت حزب کمونيست حاکم بشود. اين يعنى آرايش گرفتن و سازمان يافتن کل حزب حول گرايش مارکسيستى و کارگرى و پياده شدن الگوها و اولويتهاى اين گرايش. اين تغيير ريل معناى عملى وسيعى خواهد داشت. اينها تا حدى در برنامه عمل دفتر سياسى منعکس است.
5
آيا با تشکيل دفتر سياسى کنونى و در دستور قرار گرفتن برنامه فراکسيون کمونيسم کارگرى وجود اين فراکسيون اساسا موضوعيتى دارد؟
6
بله کاملا. فراکسيون کمونيسم کارگرى قرار است صفى باشد که در تلاش براى تحقق اين سياستها جلو ميافتد. تقابل گرايشات در حزب کمونيست با تشکيل دفتر سياسى از فراکسيون و به جريان افتادن سياستهاى ما خاتمه نمييابد. برعکس بدرجه‌اى که اين سياستها واقعا پيش برده شوند، يا بر آنها پافشارى شود، خطوط پُلاريزه ميشوند و تقابل‌ها برجسته‌تر ميشود.
7
بحثهاى کمونيسم کارگرى بويژه بر وجود خطوط مختلف در حزب کمونيست ايران تاکيد ميکند. در بيانيه کانون که به پلنوم شازدهم کميته مرکزى حزب ارائه شد مشخصا از لزوم کنار رفتن گرايش ناسيوناليستى و راست از حزب صحبت ميشود. امروز با تشکيل دفتر سياسى اين خط مشى چگونه دنبال ميشود؟
8
ما معتقد به امکان همزيستى بيش از اين گرايشات اجتماعى ناسازگار در حزب کمونيست نيستيم. نميشود يک حزب انترناسيوناليستى و مارکسيستى کارگرى داشت و در آن براى فعاليت ناسيوناليستى و اصلاح طلبانه هم جايى باز کرد. بنابراين در اين ترديد نداريم که حاصل فعاليت ما بعنوان دفتر سياسى بايد قرار دادن حزب در متن سنت اعتراض سوسياليستى کارگرى و جدايى آن از رگه‌هاى غير سوسياليستى و غير کارگرى باشد که چپ راديکال (و امروز ديگر نه چندان راديکال) ايران را ميسازد. اين را هم ميدانيم که اين به معناى خروج کسانى از حزب کمونيست ايران خواهد بود. وقتى ما اين را ميگوئيم جريانات ديگر چه در بيرون و چه در درون حزب فورا ياد کلمه تصفيه و اخراج ميافتند، چرا که جدائى سياسى در سنت تحزب اينها همين معنا را دارد و بس. در حزب ما و در ديدگاه ما اخراج از حزب ضوابط روشنى دارد و با ملاک‌هاى عينى‌اى در مورد آن تصميم گرفته ميشود. در حزب کار انگلستان و در سنت سوسيال دمکراسى بطور کلى، که لابد خيلى دمکراتيک و متمدن محسوب ميشود، مردم را به جرم تروتسکيست بودن اخراج ميکنند. در حزب کمونيست ايران چنين روشهايى کفر محسوب ميشود. در اين حزب عدم پذيرش برنامه حزب و نقض اساسنامه حزب ميتواند به اخراج منجر شود که آنهم تفسير دلبخواه ندارد. کسى را بخاطر تحليلش از اوضاع، يا اختلاف نظرش با مقامات و کميته‌هاى تشکيلاتى از حزب کمونيست ايران اخراج نميکنند. مادام که هر کس برنامه را پذيرفته است و به تعهدات اساسنامه‌اى خودش عمل ميکند هيچکس نميتواند عضويت او در حزب و حقوق او به مثابه عضو حزب را زير سوال ببرد. بنابراين کوچکترين صحبتى از تصفيه تشکيلاتى رفقايى که با نظرات و خط مشى ما مخالف باشند، مادام که تحت انضباط حزب باقى بمانند، نميتواند در کار باشد. اين خلاف پرنسيپهاى خود ماست، هرقدر هم که روش معمول ديگران باشد.
9
وقتى ما از يکپارچه کردن حزب و کنار راندن گرايشات ديگر حرف ميزنيم شکل دادن به يک جدايى سياسى و لاجرم يک جدايى تشکيلاتى آزادانه و آگاهانه را مد نظر داريم. براى مثال اگر ما برنامه‌اى را به کنگره چهارم ببريم و به تصويب برسانيم که جايى براى همزيستى خطوط باقى نگذارد، هر مخالفى که براى خودش و اعتقاداتش احترام قائل باشد راهش را از ما جدا خواهد کرد. يا اگر ما قادر باشيم اولويتهاى خود را به سياستهاى رسمى حزب تبديل کنيم و دقيقا به اجراء بگذاريم، آنوقت کسانى که با اين سياستها بيگانه باشند طبعا در حاشيه فعاليت حزب قرار ميگيرند و فکرى بحال خودشان ميکنند. واقعيت امر اينست که ما براى جدايى فعالين خطوط ناسازگار با کمونيسم کارگرى از حزب کمونيست زحمت زيادى نبايد بکشيم. دنياى بيرون دارد مارکسيست بودن و عضويت در چنين حزبى را بسرعت از چشم سوسياليستهاى نيمبند مياندازد. کافى است ما تضمين کنيم که کناره‌گيرى اينگونه افراد از حزب ما، آنطور که در سنت سوسياليسم عرفانى و فرقه‌اى روشنفکران باب است، با تکفير و تحقير و فشار اخلاقى همراه نخواهد بود، خود جامعه زحمت يکپارچه کردن حزب کمونيست را خواهد کشيد.


کمونيست شماره ٥٩ - مهر ماه ١٣٦٩

m-hekmat.com #2890fa.html